ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل آیناز
آیناز
43 ساله از مراغه
تصویر پروفایل الهام
الهام
25 ساله از رودبار
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل هستی
هستی
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیما
شیما
39 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
22 ساله از اهواز
تصویر پروفایل امین
امین
36 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
42 ساله از کرج
تصویر پروفایل علی
علی
51 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل نیما
نیما
28 ساله از بویراحمد
تصویر پروفایل نور
نور
41 ساله از تهران

صیغه یاب رایگان تلگرام برای ازدواج آسان

کانال ازدواج موقت با عکس هم زمزمه میکنه: کانال ازدواج موقت با عکس..؟ من اما جا خوردم خواستم بگم من تو انتخابش نقشی نداشتم که جاوید لب باز کرد

صیغه یاب رایگان تلگرام برای ازدواج آسان - صیغه یاب


آدرس کانال صیغه یابی معتبر

برای اولین بار دلم لنز خواست، لنز طوسی رنگی هم به چشمای قهوه ای رنگم اضافه کردم. موهام رو خشک کردم و با کش بالا بستم. صدای زنگ در من رو به خودم آورد، از اتاق بیرون زدم و به طرف اف اف رفتم با دیدن جاوید در رو زدم و در واحد رو هم باز کردم. منتظر شدم تا با آسانسور بالا اومد. در باز شد و خسته تر از همیشه با ته ریش خوشگلی که چند روزیه صورتش رو مردونه تر کرده، از آسانسور بیرون زد. دو تا دلستر و ماست و یه جعبه شیرینی، چیز هایی که بیاین که بهش بگم خریده بود. نگاهم کرد کفشاش رو در آورد با دیدن چشمام لحظه ای مکث کرد و اومد تو زمزمه کرد: چیه ننه ی عروس خوشگل کردی؟ تو ابرا بودم بعد از این همه مدت بالاخره یکم سر به سرم گذاشت. لب باز کردم: همینطوری. خرید ها رو روی کانتر گذاشت و گفت: دیر میشه برم دوش بگیرم؟

زمزمه کردم: نه اصلا. به طرف اتاق رفت و در همون حال کتش رو در آورد. رفت حموم و منم سریع لباس هاش رو آماده کردم. طولی نکشید که بیرون اومد و من از اتاق خارج شدم هنوز هم شب ها رو مبل میخوابه و این هنوز هم من رو عذاب میده. .. اما لب از لب باز نمیکنم، اون قرار نیست به من عادت کنه. لباس میپوشه و با دمپایی رو فرشی از اتاق خارج میشه به طرف آشپزخونه میاد لب باز میکنم: سرما میخوری موهات رو خشک کن. سری تکون داد و منم ادامه ندادم. زنگ باز هم به صدا دراومد و کانال ازدواج موقت با عکس اینا اومدن. در رو زدم و هر دو برای استقبال کنار در ایستادیم. کانال ازدواج موقت عفاف اینا وارد شدن و کانال صیغه یابی معتبر با لبخند من رو بوسید خوش آمدی گفتم و در رو بستم همه نشستن. کانال ازدواج موقت عفاف با دیدن فرش ها لب باز کرد: عزیزم چقدر خوب شده اینجا، قربون عروس خوش سلیقه ام برم. این باید انتخاب یه خانم باشه مرد ها همیشه تیره و شلوغ تو سلیقه اشونه.

کانال ازدواج موقت با عکس هم زمزمه میکنه

کانال ازدواج موقت با عکس هم زمزمه میکنه: کانال ازدواج موقت با عکس..؟ من اما جا خوردم خواستم بگم من تو انتخابش نقشی نداشتم که جاوید لب باز کرد: بله خوش سلیقه بود که من رو تور کرد. لبخند درد آوری زدم و تو دلم گفتم: لعنت به این تور که چند ماه دیگه پاره میشه و من ندارمت کانال صیغه یابی معتبر اومد آشپزخونه و کمکم کرد تا بساط پذیرایی رو آماده کنیم. در حالی که چایی میریخت زمزمه کردم: چه خبر از جانیار... لبخند غمگینی زد و گفت: بی خبری محض. و با سینی چایی از آشپزخونه خارج شد و من هم دیس شیرینی رو بیرون بردم. خیلی زود با جمع صمیمی خونوادم ساعت گذشت و وقت شام رسید میز رو چیدم و همه با تعریف و تمجید سرمیز اومدن از جمله خانم بزرگ که بالای میز روی صندلی چرخ دار معروفش نشسته بود. لب باز کردم: ببخشید، چند لحظه... همه نگاهم کردن و به ظرف ها دست نزدن جاویدهم که کنارم نشسته بود نگاهش روم سنگینی میکرد: من... میخواستم یه خبری رو بهتون بدم. کانال ازدواج موقت عفاف گفت: بگو مامان جان. دلگرم شدم و لبخند زدم و ادامه دادم: من باردارم...

کانال همسریابی موقت تهران اول از همه با ذوق گفت

یهو جمع ساکت شد و کانال همسریابی موقت تهران اول از همه با ذوق گفت: الهی خوش خبر باشی کانال صیغه یابی معتبر، الهی زنده باشی دخترم. لبخند دردناکی زدم و تو دلم گفتم: کاش میشد بگم بچه ی جاوید نیست، بچه ی جهانه... اما لال موندم و جواب مبارک باشه ها رو دادم همه ذوق مرگ شدن و من باز زمزمه کردم: ممنون. صدای کانال صیغه یابی معتبر اومد: کاش جهان هم بود و میدید که داره کانال همسریابی موقت تهران میشه. من با درد و وحشت فقط چشم بستم و سر به زیر انداختم

مطالب مشابه