ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شیرین
شیرین
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
21 ساله از مشهد
تصویر پروفایل ایوار
ایوار
23 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل فران
فران
50 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل سحر
سحر
41 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سحر
سحر
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
31 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مجید
مجید
47 ساله از قم
تصویر پروفایل آرش
آرش
38 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل هستی
هستی
41 ساله از تهران

عاشقی شاعری و دلدادگی

شلیک خنده هر سه نفرشان فضای اتاق را برداشت، عاشقی شاعری اردو برای دامن نزدن به مسخره بازیشان کتش را برداشت که به خانه برود. وارد حیاط خانه که شد

عاشقی شاعری و دلدادگی - عاشقی


تصویر عاشقی شاعری

شلیک خنده هر سه نفرشان فضای اتاق را برداشت، عاشقی شاعری اردو برای دامن نزدن به مسخره بازیشان کتش را برداشت که به خانه برود. وارد حیاط خانه که شد تلفنش زنگ خورد، نام کاویانی روی صفحه نمایشگر موبایلش افتاد. بله عاشق شاعری شب بخیر. صدای شاد و خندان عاشقی شاعری توی گوشش پیچید. سلام پسرک معامله گر و شجاع! عاشقانه شاعری محکم و با جدیت جوابش را داد. داروهات حاضره، سر حرفت که هستی همون مقدار سود نصف نصف به خطری که کردم. قرارمون این نبود به سودت اضافه کنی.

برای رسیدن این بار خیلی اذیت شدم، سودم رو هفتاد درصد می خوام اگه نه مشتری دارن. داروهایی که خواستی کم طرفدار نداره. عاشقی شاعری اردو لبش را تر کرد. باشه قبول، هفتاد درصد سود فقط به شرط این که داروهات اصل باشه نه تقلبی! اصله اصله من تقلبی هام رو به عاشقی شاعری محتشم نمی دم خیالت راحت تماسش که تمام شد گزارش حرف هایش را برای مرتضی فرستاد و وارد خانه شد.

سکوت و تاریکی خانه گویای خواب بودن همه ی اعضای خانواده بود. آرام و با احتیاط به سمت اتاقش قدم برداشت که صدای مادرش را شنید. اومدی پسرم، چند روز ایرانی بیشتر پیشمون باش من هنوز سیر ندیدمت. عاشقی پر شاعری با لباس راحتی بلند ارغوانی اش به سمت عاشقانه شاعری آمد و لبخندی زد. منتظرت بودم تا بیایی، خواب به چشمم نیومد.

غم عاشقی شاعری را در آغوش گرفت

عاشق شاعری کتش را در آورد و غم عاشقی شاعری را در آغوش گرفت. دیگه نمی رم قربونت بشم، هدف زندگیم رو دوباره پیدا کردم. می مونم همین جا، کنارتون... چشمان مادرش در میان تاریکی سالن درخشید. راست می گی، باورم نمیشه جواب پدرت رو چی می دی؟ نگران نباش قربونت بشم، برو راحت بخواب فردا باهات حرف می زنم. خودت رو آماده کن می خوام عروست رو بهت معرفی کنم. میان در اتاقش بود که مادرش لباسش را از پشت گرفت. وایستا ببینم، چی گفتی عاشق شاعری؟ عروسم، منظورت چیه، یعنی عاشقی شاعری قراره به آرزوم برسم؟

عاشقی شاعری اردو دکمه های پیراهنش را یکی یکی باز کرد و با اطمینان در چشمان مادرش زل آره باالخره شاه قلبم پیدا شده، فقط یکم دیگه منتظر باش نازش زیاده. تا راضیش کنم بهت خبر می دم، اولین نفر میارم خودت ببینیش، خوبه؟

عاشقی پر شاعری دستش را روی دهانش گذاشت

عاشقی پر شاعری دستش را روی دهانش گذاشت تا صدایش رها و خسرو را بیدار نکند. درست حرف بزن رادوین، دختره کیه از کجا پیداش کردی، نکنه خارجی باشه. رادوین به دلم نمی خواد عین عاشقانه شاعری زن خارجی بگیری. انگشت مادرش که تهدید وار جلوی صورتش بود را در دست گرفت و بوسید.

من قربون این دل نگرانی هات بشم، نه فدات شم داخلیه داخلیه، تولید ایران از یک کمپانی معتبر. خیالت راحت شد؟ غم عاشقی شاعری اخمی کرد و انگشتش را از دست عاشقی شاعری کشید. من رو سرکار گذاشتی بچه جان، کمپانی چیه مگه می خوای ماشین معامله کنی؟ عاشقی شاعری اردو از لحن مادرش تک خنده ای کرد و سریع خنده اش را خورد تا اهل خانه بیدار نشوند. آخه فدات شم خودت میگی داخلیه خارجیه، عاشقی کی شاعری می زاری بخوابم یا همین نصف شبی برم بردارم بیارمش؟

مطالب مشابه