![آدرس اپ های دوست یابی آدرس اپ های دوست یابی](posts/2022/04/19/epudbmwvrd46yu1rfvzbmongaact8x9z2ec7flix.jpg)
روی تخت دراز میکشم پتو رو تا زیر گردنم بالا میکشم از بیرون که اومدیم فقط اپ های دوست یابی رو بوسیدم و ازش خواستم حاللم کنه که این همه زندگی رو براش سخت کردم. ..به اتاقم پناه آوردم برای کمی فقط کمی ساعد نیست اما مهم نیست، این م ِن استراحت! میدونم حال خودم و بچه م از دست رفته مهم نیست. گوشی رو برمیدارم و اینترنت رو روشن میکنم میدونم دردم چیه... من شرمنده ی خودمم که دلم پیگیره اون بی معرفته. اینستاگرامش رو باز میکنم با دیدن استوریش دلم میگیره عکسی با این متن: هر وقت اومدم ثواب میکنم مردم بد کبابم میکنند. حتی الان هم آنلاین بود.
چشمم گوشی رو تار میبینه به سختی سعی میکنم استوری بزارم عکسی با این متن: دلم! خو کن به تنهایی که این حال تو می ارزد ؛ به تن هایی که سرهایشان فقط میل چه ها دارد. استوری که رفت طولی نکشید که بازدیدش رو دیدم و محکم پلک زدم. سوم شخص به ساعت گوشی اش نگاه میکند، ساعت دو و بیست دقیقه ی نیمه ی شب را نشان میدهد و او حال به فکر آنلاین شدن و استوری گذاشتن بود؟ استوری اش را به سرعت باز میکند انگار کسی به تمام هیکل و غرورش توهین کرده با حرص صفحه ی گوشی را نگاه میکند.
شاید با شبکه های اجتماعی دوست یابی نباشد
خیز برمیدارد و روی تخت مینشیند با خود میگوید شاید با شبکه های اجتماعی دوست یابی نباشد اما خار است این متن در چشمانش... طول میکشد تا از استوری دل بکند، این اپ های دوست یابی گوشت مالی میخواست باید در خلوتی حسابش را یکسره کند اپ های دوست یابی فردا مراسم بود درست پنج شنبه برای آرایشگاه هماهنگ کردم که با بهترین روش دوست یابی مجازی باشم. همه شلوغ بودند، هر کس به طریقی... اپ های دوست یابی رو از همون شب دیگه ندیدیم تا دیشب که زنگ زد به بهترین روش دوست یابی مجازی و گفت خونه اشون حاضره، سرسنگین بودن خیلی تابلو اما بهترین برنامه دوست یابی در ایران برای ایفون خفه بودم، پا به پای بدبختی ها من قدم میزنم ببینم آخر کی قرار بر بند اومدن این نفس بود...
به خواست بهترین روش دوست یابی مجازی مجلس بخاطر زن عمو و دل عمو ساده برگزار میشد تو یه تاالر نسبتا کوچیک اما مجلل. بهترین روش دوست یابی مجازی رو صدا میزنم: بیا شام. که صدای عق زدن از سرویس بهداشتی اومد. به سرعت از آشپزخونه بیرون زدم پشت در رفتم: روده هات اومدن از حلقت بیرون این دکتر لعنتی نگفت چی بخوری کمتر اذیت شی؟ باز هم صدای عق زدن، دلم مچاله شد جونی تو پاهاش نمونده بود. آب رو باز کرد طولی نکشید که از سرویس بیرون اومد و شبکه های اجتماعی دوست یابی نگاهش کردم و گفتم: خوبی؟
بهترین برنامه دوست یابی در ایران برای ایفون زمزمه کرد
سری تکون داد و بهترین برنامه دوست یابی در ایران برای ایفون زمزمه کردم: برو شام بخور امشب باید زود بخوابی هفت صبح باید آرایشگاه باشی. پشت میز نشستیم زمزمه کرد: زنگ بزنم به دکترم ببینم فردا میتونم دو تا ضد تهوع بخورم؟ سر تکون دادم در حال کشیدن ماکارانی تو دیس بودم گفتم: حتما حتما تو دو دفعه اینطوری حالت بد بشه آرایشت داغون میشه. پوزخند زد و گفت: آرایش آخرین نگرانیمه. عمو اینا نفهمن چند بار جلوشون این بال سرم اومده. نگران نباشی زمزمه کردم و براش ماکارانی کشیدم. که صدای گوشیم از روی کانتر بلند شد.
ضربان قلبم ناخودآگاه روی هزار رفت و بلند شدم شبکه های اجتماعی دوست یابی نگاهم کرد و چنگالش رو پر از ماکارانی کرد و به دهن برد. جلو رفتم باز هم مخاطبی بی شماره چشمام رو میبندم و باز میکنم برای گریه نکردن چشمی تو کاسه میچرخونم و نفس عمیقی میکشم و اتصال رو میزنم با لرزش شدید صدا زمزمه میکنم: خسته نمیشی هر روز زنگ میزنی و حرف نمیزنی؟ حتی صدای نفس کشیدنم نمی اومد زمزمه کردم: اشتباه گرفتی آقا، خانم... اینبار اگر ز نگ بزنی پیگیری میکنم.