از یادآوری اینکه در غربت با آن سایت ازدواج موقت و صیغه یابی و روز مرده باشد، بغضم می گیرد. دوباره تمام خیابان را در پی این صدای خوش می کاوم ولی چیزی نمییابم. گوشی موبایلم که روی میز کامپیوتر حمیدرضا جا خوش کرده است میلرزد و صفحهاش یک بار روشن و خاموش می شود.
شماره ناشناسش این طور مینماید که پیامی از سوی یک غریبه دارم. من مدارکو به ایمیلت فرستادم. لطفا خویشتن دار باش و با خونسردی کار ی رو که بهت گفتم انجام بده. سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی با آن شماره ناشناس تماس میگیرم، تا با او صحبت کنم. اما سایت ازدواج موقت و صیغه یابی تلگرام در پاسخم میگوید" سایت ازدواج موقت و صیغه یابی مشترک مورد نظر خاموش می باشد. لطفا بعدا تماس بگیرید. دست الی موهایم میکشم و به سمت کامپیوتر سایت ازدواج موقت و صیغه یابی هلو میروم. شب از نیمه گذشته است. سایت ازدواج موقت و صیغه یابی طهوران شب همه جا را در برگرفته و دیگر حتی صدای آن خواننده هم نمی آید.
صندوق ورودی ایمیلم را باز میکنم و مشغول خواندن مطالبش می شوم. معذرت میخوام که مجبورم این حرفها رو بهت بزنم ولی برای نجات بچه ها هیچ چاره ای نداشتم. اگر نتونی ازدواج موقت سایت صیغه یابی رو ازشون پس بگیری هردوشون رو میفرستن ژاپن پیش سایت ازدواج موقت و صیغه یابی. متاسفانه اون پست فطرت نقشه بدی برای بچه ها کشیده. پس لطفا خونسردیت رو حفظ کن تا بتونی ازدواج موقت سایت صیغه یابی رو نجات بدی! هنوز از حرفهای این غریبه گیج هستم که بالفاصله ایمیل دیگری برایم می آید. آن را میگشایم و جز مدارک پزشکی که از آن به غیر از اسم خودم که صفحاتش نوشته شده از چیز دیگری سر در نمی آورم. و مجبورم میشوم تا سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی بعدی را با هیجان بیشتری باز میکنم.
سایت ازدواج موقت و صیغه یابی طهوران بچه حمیدرضا نیست
سایت ازدواج موقت و صیغه یابی طهوران بچه حمیدرضا نیست. اون فقط سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی توست! ساره، همیشه از اینکه سایت ازدواج موقت و صیغه یابی بچهای داشته باشه که بعدا وارث اون لعنتی بشه، هراس داشت. برای همین توی بیمارستان نمونه ای رو که به تو تزریق کردن عوض کرد. مدارکی که برات فرستادم جواب آزمایش دی ان ای که ثابت میکنه، سایت ازدواج موقت و صیغه یابی طهوران فقط بچه توست! زل زده ام به صفحه مانیتور و مثل آدمی مسخ شده فقط به آن نگاه میکنم. به گمانم امروز زیادی مواد مصرف کردهام. و در عالم سایت ازدواج موقت و صیغه یابی تلگرام غرق شدهام. چند بار مثل دیوانه ها یک جمله را تکرار میکنم. به عادت این چند وقته، هر شب به سراغ کامپیوتر حمید میروم تا ایمیل هایم سایت ازدواج موقت و صیغه یابی طهوران مال منه، بچه خودمه! چک کنم شاید از آن غریبه که نامش را ناجی گذاشتهام خبری بیابم.
اما بعد از رو شدن مدارکی که با سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی توانستم به کمک که همان غریبه در اختیارم قرار داده بود ازدواج موقت سایت صیغه یابی را از آن سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی پس بگیرم، دیگر هیچ خبری از او نبود. شب کم کم به نیمه های خود نزدیک میشد که باز صدای پر سوز و آرام سه تار تمام کوچه را پر کرد. دیگر به این صدا عادت کرده بودم و برخالف شبهای قبل که گمان میکردم این صدا در اثر مصرف مخدر به گوشم میرسد سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی دیگر میدانستم نوازندهای حقیقی و شبگرد دارد که شبها میتوانستم او را از پنجره اتاقم، درست در پیاده رو مقابلم ببینم. ظاهرش عجیب بود. نوازندهای که کاله ورزشی به سر داشت و شبها رو به تیر چراغ برق رو به روی اتاق سایت ازدواج موقت و صیغه یابی هلو مینشست و یک ساعت تمام بر تارهای نازک سه تارش زخمه میزد و سایت ازدواج موقت و صیغه یابی تلگرام بعد راهش را میگرفت و از آنجا دور میشد