آنااااا دست ما نیست آجی. آروم باش. عکس زنان صیغه موقت حرکت داد شیشه های دودی ماشین ما باعث شده بود که دیده نشم آریا پشت فرمون بود اخماش تو هم گره خورده بودن. انا فدات شه آری ببین منو. آری نرو جون عکس زنان ازدواج موقت مرد سنی بازن شیعه نرو.... ماشین آری از کنارمون گذشت و وارد پارکینگ فرودگاه شد. ما پشت سرش بودیم. اون متوجه مون نشد چون فاصله داشتیم با هم... اشکام نمیزاشتن عکس زنان ازدواج موقت رو واسه لحظه های آخرببینم.
احسان گوشیو گرفت سمت من گفت بگیر شمارشو تا خاموش نکرده گوشیشو. دست بردم که شمارشو بگیرم که گوشیو محکم گرفت. اما عکس زنان ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان تورو مواظب دل داداشم باش. ازش گرفتمو سرمشو رو فرمون گذاشت. شین رو صندلی نشستو عکس زنان ازدواج موقت رفت سمتی که نمیدونم مقصدش کجا بود... الان موقع اش بود شماره عکس زنان متقاضی ازدواج موقت رو گرفتم. 1بوق... 2بوقققق... عکس زنان صیغه موقت: الو... الو گفتن عکس زنان ازدواج موقت در مشهد همانا گریه ی من همانا. . ..اه باتوام عکس زنان متقاضی ازدواج موقت اصفهان خانمم تویی....چی شد... آری کجا داری میری بی معرفت... آریا تورو ...
عکس زنان ازدواج موقت مرد سنی بازن شیعه بسه
عکس زنان ازدواج موقت مرد سنی بازن شیعه بسه. ... عشقم آروم باش دردت به جونم آروم باش. آری من میمیرم بری... عکس زنان ازدواج موقت با قلبم داره میترکه نکن صداتو اینطوری آرومه جونم. عکس زنان ازدواج موقت داشت میرفت و این حرفای من عکس زنان متقاضی ازدواج موقت مو بر نمیگردوند داغون ترش میکرد.
عکس زنان ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان پشت خطی. باصدای لرزون گفتم. آره عمرم. ..مواظب خودت باش. خانمم.. عشقم... آروم باش میدونم بخاطر من جلو خودتو گرفتی... دردت به سر آریا فدای هق هقات شم خانمی تو توی قلبمی.مواظب خودت باش.فکر منم نباش زندگیتو بکن. این صدای عکس زنان متقاضی ازدواج موقت بود که میلرزید. لرزشش دیوونم میکرد. عکس زنان ازدواج موقت مرد سنی بازن شیعه میسپرمت به اون که بینمون فاصله انداخت.. وقطع کرد. . صدای بوق داد میزدم عکس زنان ازدواج موقت در مشهد نگو چرا. ...اینطوری حرف میزنی.من منتظرتم....
اما عکس زنان ازدواج موقت در مشهد قطع کرده بود
اما عکس زنان ازدواج موقت در مشهد قطع کرده بود و صدام بهش نمیرسید. از فرودگاه برگشتیم خیلی حالم داغون بود. واسم مهم نبود. احسان یا بقیه چی فکر میکردن از در رفتم تو و راه اتاقمو در پیش گرفتم. انگار دلم عین کوه آتش فشان فوران کرده بود. ویالنمو در اوردم. بوسه ای روش زدم همون جایی که دست عکس زنان ازدواج موقت بود. اشک ریختن واسه چشمم عادی بود. اما. .. تا حالا تو عمرم اینقدر نشکسته بودم. کوک کردم ویالن و شروع کردم به نواختن.. نواختن تموم دلتنگیام.
دوروز از رفتن عکس زنان صیغه موقت گذشته از اون روز به بعد من جسمم عکس زنان ازدواج موقت با بود جسمی که بی روح میگشت وروحش مرده بود. از دلگیر نبودم چون میدونستم هرکسی خودش باعث رقم خوردن سرنوشتش میشه. احسان داشت دادو بیداد میکردحق هم داشت چون دیشب.... در بازشد. تو دیشب تا حالا کجا بودی.... دلم هزار راه رفت احمق دیوونه ما هیچ کدوم آدم نیستیم فقط عکس زنان صیغه موقت ادمه چرا گوشیت خاموش بود.