ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پریزاد
پریزاد
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
28 ساله از ورامین
تصویر پروفایل احسان
احسان
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل شیما
شیما
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از مشهد
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل میثم
میثم
37 ساله از کرج
تصویر پروفایل آدونا
آدونا
39 ساله از بروجرد

قوانین سايت همسريابي

سايت همسريابي هم برای اولین بار تو عمرش جلوی سايت همسريابي آغاز نو اشک می ریخت.سايت همسريابي توران ٨١ و بی پناه ازم محبت گدایی می کرد.

قوانین سايت همسريابي - همسريابي


تصویر سايت همسريابي

عمیق نگام کرد و با چرا؟مگه من بچم که می ترسی گم بشم؟ صدایی که به وضوح می لرزید گفت: نه بچه نیستی ولی...ولی هردفعه که از این در میری بیرون می ترسم...می ترسم که دیگه برنگردی. دلم لرزید، دیگه نتونستم جلوی اشکامو بگیرم. نگامون روی هم ثابت شده بود.به سختی سايت همسريابي شيدايي باز کردم و گفتم: منو ببخش سايت همسريابي من...سايت همسريابي توران 81...

انگشتشو روی لبم گذاشت و گفت: هیس، هیچی نگو.بزار حرف دلمو بهت بگم. سايت همسريابي توران ادامه داد: خودتم میدونی که طاقت یه لحظه دوریتو ندارم.بخدا می میرم اگه نباشی.انقدرکه دلم هوای تورو داره به فکر خودش نیست.تو هم اگه هوای دلت با من نیست، اگه.. ..اگه بهم علاقه ای نداره، حداقل به روم نیار.بزار فکر کنم تو هم عاشقمی...

سايت همسريابي هم برای اولین بار تو عمرش جلوی سايت همسريابي آغاز نو اشک می ریخت.

گونه هام خیس اشک شده بود، سايت همسريابي هم برای اولین بار تو عمرش جلوی سايت همسريابي آغاز نو اشک می ریخت.سايت همسريابي توران ٨١ و بی پناه ازم محبت گدایی می کرد.

دلم براش می سوخت اما قدرت هیچ کاری نداشتم.وقتی دید مرهمی برای غرور زخم خورده ندارم، دستمو ول کرد و روی مبل نشست و صورتشو با دستاش پوشوند.کنارش نشستم و صداش کردم: سايت همسريابي توران مگه دیوونه شدی؟من کجا برم ؟کجارو دارم که برم؟ بعد دستشو از روی صورتش کنارزدم و گفتم: اصلا کجا برم بهتر از اینجا؟ نگاه عمیقی به چشمای خیسم انداخت. با دست اشکاشو پاک کردم و گفتم: مگه مرد گریه می کنه؟ همون دستی رو که روی صورتش بود بوسید و گفت: بعضی مردا آره.

بعضی سايت همسريابي آغاز نو! ولی من دلم نمیخواد شوهرم گریه کنه! باشه؟ سری تکون داد و به زور لبخند زد. به سختی جمالت رو تو ذهنم جور کردم و مثل بچه ها گفتم: بعدش مگه تو پسر بدی هستی که من بخوام ترکت کنم؟ فقط نگام کرد که گفتم: هر وقت پسر بدی شدی و اذیتم کردی از اینجا میرم، پس قول بده هیچ وقت اذیتم نکنی! از لحن من خنده ش گرفته بود.با صدای مردونه و محکم گفت: قول میدم. لبخند زدم، خواستم از روی میز دستمال کاغذی بردارم که یهو نگام به یه سايت همسريابي توران بزرگ و چند تا قاب خالی در اندازه های متفاوت که روی میز بود افتاد.

از روی مبل پایین اومدم و کنار میز نشستم و گفتم: اینا چیه؟ سايت همسريابي توران هم از مبل پایین اومد و کنارم نشست و گفت: سايت همسريابي شيدايي گرفتم، سايت همسريابي توران ٨١ عروسیمونه.

سايت همسريابي توران ٨١ رو باز کردم.واقعا تو لباس عروس قشنگ شده بودم ولی اون روز انقدر که ذهنم مشغول بود خودمو درست سايت همسريابي شيدايي تازه امروز داشتم به سمیرا می گفتم که هنوز وقت نشده عکسامو بگیرم. ندیده بودم.سايت همسريابي از تو پاکت چند تا عکس دیگه درآورد و نشونم داد و گفت: اینا رو هم جدا گرفتم، میخوام قاب بگیرم.دلم میخواد همیشه جلوی چشمم باشی.

قشنگترین سايت همسريابي توران ٨١ رو که دوتا کنار هم بودیم

چند تا از قشنگترین سايت همسريابي توران ٨١ رو که دوتا کنار هم بودیم قاب گرفت. یه عکس که خودش تنها بود رو قاب کردم و روی میز عسلی کنار مبل گذاشتم. سايت همسريابي هم از کارم تعجب کردو هم سايت همسريابي آغاز نو شد.نگاش کردم و گفتم: چیه، مگه فقط من باید جلوی چشم باشم، حسودیت میشه دو دقیقه جلو چشم من باشی؟ بلند بلند خندید. نمی دونم چرا دلم از خندیدنش خوش شد، بعد از مدتها بود که از خنده ی یکی دیگه خوشحال می شدم. بلند شدم و بعد از تعویض لباس به آشپزخونه رفتم تا برای شام چیزی درست کنم که دیدم غذای ظهر دست نخورده روی گازه.بلند گفتم: مگه سايت همسريابي بهترين همسر آنلاين ناهار نخوردی؟ با دلخوری گفت: آخه تو کی دیدی من تنها غذا بخورم.

مطالب مشابه