![آدرس سایت شیدایی ورود آدرس سایت شیدایی ورود](posts/2022/02/16/ovtaghi9cjlfl8v7hgospyuqxz4wpqekjb10bxmm.jpg)
زن عمو از آشپزخونه گفت: یه ربع دیگه ناهار حاضره. جاوید به طرف پله ها رفت تا لباس بپوشه منم کنار عمو رو مبل لم داده بودم که لب باز کرد: بحثتون شد؟ چشمی چرخوندم عمو مگه خواب نبود؟ نگاهش کردم و نگاهم کرد و ادامه داد: وقتی دائم پای راستش رو تکون میده و کلافه هی به زمین نگاه میکنه یعنی خیلی پکره! شونه ای باال انداختم: عجیب نیست بحث بین دو نفری که اصلا تمایلی به هم ندارن، من دلیلش نیستم. عمو نگاهش رو روم طولانی کرد و گفت: مطمعن نیستم. لبخندی زدم خواستم فقط فرار کنم: ماکارانی حاضره پیرمرد دوست داشتنی. بلند شدم و بی این که نگاهش کنم فقط به طرف آشپزخونه رفتم. کمی خودم رو مشغول کردم و وسایل ناهار رو آماده کردم.
سایت همسریابی شیدایی ورود خانم بزرگ رو بیدار کرده بود
سایت همسریابی شیدایی ورود خانم بزرگ رو بیدار کرده بود و روی ویلچر گذاشته بود در حالی که به طرف میز می آوردش گفت: گلی کمتر بخور دیگه اضافه وزن آوردی ها وقتی بلندت میکنم چشمام میزنه بیرون. بگم بهت من ملوس ِ چاق دوس ندارما. باعث شد هم خود خانم بزرگ سرخ شه و بخنده و هم بقیه... و همگی سر میز آماده بودن. بعد از خوردن ناهار و جمع و جورش قرار شد جوونا بریم لب رودخونه تا آقا جاوید یکم قلیون بزنه بر بدن به قول خودش. به خاطر جانیار اصال دلم نمیخواست همراهشون برم اصلا حتی دلم نمیخواست نگاهش کنم بد جور ازش بدم اومده بود اما واسه شک عمو هم که بود آماده شدم و آرایش کردم و مانتو تنم کردم و همراه سایت شیدایی ورود از ویلا بیرون زدیم.
سایت شیدایی ورود به وسیله ها رو تو ماشین چید.
سایت شیدایی ورود به وسیله ها رو تو ماشین چید. سوار لندکروزش شدیم و به راه افتادیم. تو ماشین سایت شیدایی صفحه ورود و جاوید کل کل میکردن و واسه هم هی کری میخوندن از صنم بعید بود همیشه غد بود به این زودیا نمیبخشید اما حالا.... جانیار ضبط رو زیاد کرد اون دوتام ساکت شدن حتی نیمه نگاهی به نگاهش که قشنگ سنگینیش روم بود از آینه؛ ننداختم. بغل رودخونه پارک کرد. با صنم کمک کردیم حصیر رو پهن کردیم. فلاسک چایی و کمی میوه و تخمه و قلیون سایت همسریابی شیدایی ورود. نشسته بودیم. جاوید سریع قلیونش رو برپا کرد سایت شیدایی ورود رفت کنارش که صدای جانیار بلند شد: تو اجازه نداری. صنم با نمه اخم نگاهش کرد: ولم کن دیگه خوبم. جانیار گفت: وقتش نیست سایت شیدایی صفحه ورود.
صنم هوفی کشید و صاف نشست و جاوید نگاهش کرد: آخی اشکال نداره هرچی کام بگیرم دودش رو میدم بهت! صنم ایشی بهش گفت و به رودخونه نگاه کرد و تخمه شکست. لب باز کردم: ماهی ام میگیرن اینجا جاوید؟ صداش بلند شد: اینجا نه جای مخصوص داره. جانیار جواب داد اما نگاهی بهش ننداختم و بی تفاوت تو فنجون ها چایی ریختم. فنجون چایی رو خم شدم جلوی جاوید و سایت شیدایی ورود گذاشتم. دیدم خیلی تابلو میشه اگر خیلی جلوی بچه ها بهش بی توجهی کنم برای همین فنجون چاییش رو یکم با فاصله ازش گذاشتم. سایت شیدایی صفحه ورود قلیون رو به کام اورد ورو بهم گفت: تو که مثل این مطرب قل نمیزنی نه؟ صنم پوزخند زد و گفت: چرا نزنه؟ جاوید با تعجب به صنم نگاه کرد: این پاستوریزه قلیون میکشه؟
نگاهم رو بهش دوختم تیشرت قرمزش زیادی صورتش رو شیطون تر نشون میداد نگاه ازش گرفتم در کیفم رو باز کردم و از پاکت سیگار عزیزم یه نخ بیرون کشیدم. سایت همسریابی شیدایی ورود با بهت بهم خیره شد زمزمه کرد: بیخیال بابا توام؟ لبخندی زدم انگار که نفر چهارم این جمع رو نمیدیدم با فندکم خیلی حرفه ای روشن کردم سیگارم رو سایت شیدایی ورود به ادامه داد: بگو اگه بازم سوپرایزی داری من یهو شوکه شم به از این که کم کم قافلگیرم کنی. سایت شیدایی ورود در حالی که چایی داغش رو مزه میکرد جوابش رو داد: نه دیگه ته خلاف سنگینشه. از نوشیدنی و اینا متنفره!