و از جیب جلیقه طوسیاش بلند و سایت های همسریابی بهترین همسر مقصودش را بیرون میکشد و مشغول انداختن دانه هایش میشود. همیشه بهت گفتم اگر برای میای قدمت روی چشم ولی از من نخواه ببین باباجون. اینجا خونه ! خونه همه دل شکسته ها قوانین سایت همسریابی بهترین همسر خونه ورود ب سایت همسریابی بهترین همسر.
دیگه توی هیچ کاری دخالت کنم که هنوز کمرم از همون یه مرتبه راست نشده. دست در جیب مانتوام میکنم و یک چک رمز دار از آن بیرون میکشم و مقابلش میگیرم.
میفهمم سایت های همسریابی بهترین همسر. فقط همین یه دفعه رو ازتون خواهش میکنم این امانتی رو بدید به. سگرمه هایش را در هم میکشد و را دور دستش تاب میدهد و با اخم میپرسد: این دیگه چیه؟ این رو از کجا آوردی قوانین سایت همسریابی بهترین همسر لبخند میزنم مال خودمه ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر. برای ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر آوردمش. به خاطر مریضی امید خونه رو میدونید، بهشون برسونید ولی اسمی از من نبرید. با عصبانیت نگاهم میکند. به عمرش از کسی پول قبول نکرده. اون اگر میخواست از این پولها سر سفره زن و بچهاش ببره که... حرفش را میخورد و چپ چپ نگاه دستم میکند که در سایت همسریابی دوهمدم مچاله کردن چک است.
تا اون جا که من میدونم پول الزم ندارن. توام پاشو برو دنبال زندگیت، بذار منم به کارم برسم. بغض بر گلویم پنجه میکشد. پول خودمه سایت های همسریابی بهترین همسر. شما مگه ورود ب سایت همسریابی بهترین همسر که حکم میدی و قضاوت میکنی؟ میگزد و زیر میگوید. برای کار شما قدم پیش گذاشتم ولی هر دو بار اتفاقاتی افتاد که از کرده خودم من غلط بکنم باباجون. ولی بذار یه چیزی رو رک و پوست کنده بهت بگم. من دوبار پشیمون شدم. با حالت تاسف نگاهش میکنم. امید همیشه میگفت قدم شما خیره. میگفت دست خیر دارید ولی خبر نداشت قوانین سایت همسریابی بهترین همسر من و اون سیاهتر از این حرفهاست که با قدم خیر شما بشه کاری براش کر کیفمم را سر دوش میاندازم و آهنگ رفتن میکنم اما آخر سایت های همسریابی بهترین همسر آتش بر جانم میزند.
ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر رو بهت نداده بودم
کاش اون روز پیغام ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر رو بهت نداده بودم که پاشی بری بیمارستان. کابوس هر شبم شده، لحظه خاکسپاری امید. اشکم مثل تمام وقتهایی که نام امید را میشنوم از گوشه بینیام راه میگیرد و آه میکشم و همان جا لبه باغچه مینشینم. یعنی حق من نبود که حتی برای آخرین بار ببینمش؟ سر تکان میدهد. کاش میذاشتم توی خیال اون بچه، همون باقی بمونی. شاید خودش رو مقصرخیلی چیزها حق هست اما نیست. یه نگاهی به خودت بنداز. تو سایت همسریابی دوهمدم میدونست که همون شب از قصه دق کرد. انگار کسی با کارد و چنگال به جان قلب بیمارم افتاده است. نگاه آخر امید، مقابل چشمانم نقش میبندد و نمک این زخم ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر میشود.
بانگ که بلند میشود، سر به سوی آسمان بر میدارم. ورود ب سایت همسریابی بهترین همسر چه میکنی با این تن خسته و ای قلب زخم خوردهام؟ تاوان چه چیز را از من میگیری که این چنین در خود شکسته ام؟ زیر اپن سنگی آشپزخانه نشستهام و دستهایم را روی زانو، از مچ آویزان کردهام. دلم برای بچههایم تنگ شده است. امیرحسین گوشه قوانین سایت همسریابی بهترین همسر نشسته و مشغول تمیز کردن سازش است. شماره زری را میگیرم و بعد از دو بوق جواب میدهد