
برنامه های جدید دوستیابی اندروید روی هم فشار می داد و تند تند نفس میکشید... سرشو روی سینم گذاشته بود و تپش نامنظم قلبشو به خوبی حس میکردم... برنامه هاي دوست يابي جديد با جعبه ی قرص سمتم اومد و درحالی که درشو باز میکرد با جدیت گفت: برنامه های دوستیابی جدید خوب چیزیه وال اول هر بلایی دلت خواست سرش میاری بعد به ساعت نکشیده پرو پرو میای... نزاشتم حرفشو ادامه بده و با صدایی که به زور درمیومد گفتم: بده برنامه های چت و دوستیابی جدید اون قرصو... قرصو دستم داد و سرشو با تاسف تکون داد... دستمو سمت لبش بردم و گفتم: باز کن دهنتو...
دانلود برنامه های دوستیابی جدید باز کرد
دانلود برنامه های دوستیابی جدید باز کرد و کاسه ی پر اشکشو به نمایش گذاشت، بهم زل زد و خواست برنامه های چت و دوستیابی جدید ببنده که یه قطره اشک از چشمش چکید و پایین افتاد... با دیدن این صحنه بی اراده دستامو دورش حلقه کردم و به خودم چسبوندمش، غم داشتم اما غمش واسم از هر غمی غمناک تر بود... سرفه کرد که دستمو سمت لبش بردم و اینبار با سماجت قرصو زیر زبونش گذاشتم... چشماش بسته بود و سینش خس خس میکرد، نگرانش بودم و خودم هم حال خوشی نداشتم... چند دقیقه ای می گذشت که برنامه هاي دوست يابي جديد گفت: برنامه های جدید دوستیابی اندروید دنیز پاشو بریم پیش ما بخواب امشب... نیم نگاهی بهش انداختم... محال بود که بتونم توی این حال تنهاش بزارم...
برنامه های جدید دوستیابی اندروید پاشو تو خودت حالت بد تره
خواستم چیزی بگم که ادامه داد: برنامه های جدید دوستیابی اندروید پاشو تو خودت حالت بد تره کل تنت کبود شده جاییت نشکسته باشه راست میگفت اما جدیدترین برنامه های دوستیابی آد ِم تنها گزاشتنش نبودم... برنامه های دوستیابی جدید که انگار کمی حالش بهتر شده بود دانلود برنامه های دوستیابی جدید باز کرد و با ترس بهم خیره شد معنی نگاهشو نمیفهمیدم... برنامه هاي دوست يابي جديد سمت در رفت و گفت: برنامه های دوستیابی جدید منتظرتم از در بیرون رفت و از همونجا بلند گفت: برنامه هاي دوست يابي جديد بیای ها دستشو روی دستم کشید، جهت نگاهشو نشونه گرفتم و با کبودی بزرگ برنامه های دوستیابی جدید ایرانی دستم مواجه شدم... چشمامو بستم، لعنت به منی که نمیتونستم درست همین حال کنارش بزنم و تنهاش بزارم با شنیدن صدای گرفتش چشمامو باز کردم... برنامه های دوستیابی جدید به جون خودت که عزیزترین کسمی یهو نفهمیدم چی شد، نفهمیدم چیکار میکنم، خون جلو چشمامو گرفت، با حرفات روانیم کردی، ببخش منو دنیز، ببخش که اگه نبخشی میمیرم...
بغضم ترکید، چقدر ضعیف بودم..با دیدن قطرات اشک برنامه های دوستیابی جدید در ایران گونش دلم ریخت ؛ اونم داشت مثل جدیدترین برنامه های دوستیابی گریه میکرد… گریم شدت گرفت... قطرات اشکو با انگشتم از صورتش پاک کردم و با صدای تحلیل رفته ای گفتم: آروم باش.