خب میدونم. ولی ارومم میکنه. میدونی ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 من اززیبا خیلی حمایت کردم از کاه واسه خودم کوه ساختم کسی جرات نداشت حتی واقعیتو بهم بگه جلو چشم خودم با واقعیت میجنگیدم چون عاشق زیبا بودم اما االن همه اون پلهایی که ساختم همه آرزوهام فرو ریختن این درد آور نیست. ینی ثبت نام سایت همسریابی توران روحش نابود شده. واقعا نابود شده.
همیشه از غصه خوردن زیاد بدم میومد. آریا.منو اوردی بیرون خشک وخالی که نمیشه دلم بس بس میخواد ثبت نام در سایت همسریابی توران متعجب گفت چی گفتم بس بس دیگه همونا که سرده خوشمزه است. بستنی تو این سرما واسه تو نه. ...نه خسیس بدبخت چی تو ب من گفتی مگه دروغ میگم االن که دقیقا بدبختی.خودت تعریف کردی اگه بستنی نگیری خسیسم میشی. واسه خودت میگم پس شکالت داغ. باشه بمون اینجا. رفت بعد چند دقیقه برگشت.با حالت بچه گونه ای خوردم که ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 بخنده اما نگامم نکرد
بازم میخوام ثبت نام در سایت همسریابی توران
گفتم عمو آریا انگشت اشاره به دهن گرفتمو گفتم بازم میخوام ثبت نام در سایت همسریابی توران تا منو دید متوجه شدم خنده اش اومد اما کنترلش کرد.چون گوشه چشاش جم شد و بعدش گفت بیا مال منم واسه تو.بعد از خوردن مال ثبت نام سایت همسریابی توران ک حتما لبم بهش نزده بود رو کرد سمتم و گفت بریم داشتیم راه میرفتیم سمت خونه که آهنگ پلی کرد با گوشیش ثبت نام در سایت همسریابی توران 81
بله ثبت نام سایت همسریابی توران اینطوری نباش میدونم سخته ولی تحمل کن حتما حکمتی تو این کار هست. باشه سعی میکنم.ساعت نزدیکای دو شب یود و ما داشتیم میرفتیم سمت خونه.صدای آژیر اومد. جناب ببخشید. ثبت نام در سایت همسریابی توران: جانم شب بخیر. شما چه نسبتی دارین. اینجا چکار میکنید واقعا معلوم نیست چه نسبتی داریم
سوار شین بریم ثبت نام در سایت همسریابی توران 81
جواب سوال منو بدین آقا ایشون خانم من هستن و الانم از پارک برگشتیم. از کجا معلوم که زنو شوهر هستین. سوار شین بریم ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 عصبانی و گفت د یعنی چی جرات قدم زدنم ندارم من که تا اون لحظه ساکت بودم گفتم. بایدچکار کنیم الان که ثابت شه ما زنو شوهریم.خونه ما سر خیابونه بریم اونجا و مدارکو بدیم خدمتتون.
واسه هیچ کسی این مورد رو ندارم اما چون دیر وقته وکسیم ندارین بیاد دنبالتون باشه مشکلی نیست سوار ماشین شدیم و وقتی رسیدیم.نزاشتن ثبت نام در سایت همسریابی توران بیاد پایین.من سریع رفتم شناسنامه هامونو اوردم. خب ببخشید ماهم ماموریم و معذور. آقای محترم درسته اما کدوم احمقی با لباس ورزشی میره دنبال دوست دخترش اونم با این سرو وضع تو این وقت شب. ها ؟واقعا خنده داره. و اریا دست منو گرفتو رفتیم بالا. آریا نشسته بود رو مبل و چشاشو بسته بود.
ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 میشه یه دستمال بدی
چشم برو تو اتاقت تا منم واست بیارم ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 میشه یه دستمال بدی سرمو ببندم قرص و با دستمال برداشتم بردم. ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 دوس داری سرتو یکم ماساژ بدم چیزی نگفت رفتم سرپا پشت سرش وایسادم رو مبل یه نفره کنار پنجره نشسته بود.ودستمو گذاشتم روپیشونیش و آروم اروم ماساژ میدادم