
تازه پیدات کردم بی شرف. هیکل رادوین از سپهر درشت تر بود، با یک دست او را به عقب هل داد که باعث شد تعادلش را از دست بدهد و روی زمین بیوفتن، همان موقع ماشینی جلوی ماشینش ایستاد و آنالی هراسان به سمت شان دوید. چشمان رادوین روی ثبت نام همسریابی بهترین همسر قفل شد و حواسش از سپهر پرت که مشتی توی توی صورتش فرود اومد. ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر عوضی، کجا رو داری نگاه می کنی؟ دخترک ترسیده لباس ثبت نام درسایت همسریابی بهترین همسر را می کشید.
ثبت نام در همسریابی بهترین همسر کشتیش ولش کن
ولش کن ثبت نام در همسریابی بهترین همسر کشتیش ولش کن اشتباه گرفتی من ...
حرفش تمام نشده بود که تو دهنی محکمی از ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی خورد. دهنتو ببند آنا، حق تو رم می ذارم کف دستت، فعال نوبت ثبت نام درسایت همسریابی بهترین همسر بچه ژیگوله. رادوین با زدن لگدی در شکم ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر به جانب آنایش رفت: فکر کردی دستتو روی ضعیف از خودت بلند کنی مردی؟ عوضی از دماغش داره خون میاد چی کارش کردی؟ به تو ربطی نداره، زنمه اختیارشو دارم. اون قدر می زنمش صدای سگ بده این که چیزی نبود. فعال بگو ببینم دور و بر زن من چی کار داری بی ناموس؟
رادوین چشمانش را از روی صورت ترسیده ثبت نام همسریابی بهترین همسر برداشت و به سمت ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی رفت. راتو بکش برو من با زنت کاری نداشتم و ندارم، حرف دهنتم بفهم که چی می گی ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر کل صورتتو میارم پایین. ثبت نام در همسریابی بهترین همسر یقه ی لباس رادوین را کشید و عربده زد. پس دیروز توی بیمارستان چه غلطی می کردی؟ عوضی بی شرف. ثبت نام همسریابی بهترین همسر به سرعت به سمت ورودی انبار دوید و دنبال شهرام گشت. آقا شهرام بیایید بیرون کشتن همدیگه رو. شهرام سراسیمه از داخل انبار بیرون اومد. چی شده شما این جا... بادیدن رادوین و سپهر بی معطلی به سمت شان رفت.
ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر نشسته بود
رادوین روی تخت سینه ی ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر نشسته بود و سپهر چاقوی دستش را زیر دست رادوین گرفته بود. شهرام با دیدن برق چاقو یا ثبت نام درسایت همسریابی بهترین همسر بلندی گفت و دوید. رادوین را از روی سینه ی ثبت نام در همسریابی بهترین همسر بلند و پاییش را روی چاقو ضامن دار سپهر گذاشت. ولش کن رادوین، بیا برو داخل ببینم حرف حسابش چیه؟ رادوین که خون کنار لبش را پاک می کرد، به کاپوت ماشین تیکه داد... نفس نفس می زد و همانند شیری زخمی چشمانش را روی سپهر قفل کرده بود، صدای گریه های ثبت نام همسریابی بهترین همسر اعصابش را خورد کرده بود.
ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر به سمت آنلی حمله کرد تا خفه اش کند، ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر بی معطلی پشت سر رادوین پناه گرفت، و با دستانش پیراهن رادوین را از پشت کشید. دستان قدرت مند رادوین که ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی را به عقب هوول داد، دل دخترک کمی آرام گرفت. رادوین به سمت آنلی چرخید. سوار همین ماشینی که اومدی بشو و برگرد خونه، آنا کارو از این خراب ترش نکن برو ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر دستش را به سمت لب رادوین آورد.