ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محمود
محمود
34 ساله از سراوان
تصویر پروفایل سیما
سیما
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل حبیب
حبیب
36 ساله از فارسان
تصویر پروفایل شاهد
شاهد
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل مینا
مینا
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل هوتن
هوتن
36 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پروانه
پروانه
33 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
33 ساله از آذرشهر
تصویر پروفایل شیما
شیما
38 ساله از قزوین
تصویر پروفایل یاشار
یاشار
37 ساله از کبودرآهنگ
تصویر پروفایل سحر
سحر
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل اشکان
اشکان
32 ساله از آبادان

لینک سایتهای همسریابی

سایتهای همسریابی موقت بود بی معطلی جوابش رارداد: جانم سایتهای همسریابی موقت. کجایی؟ شهرام رو رسوندم فرودگاه دارم می رم خونه. پشت درخونهات منتظرتم.

لینک سایتهای همسریابی - همسریابی


لینک سایتهای همسریابی

گفتم که نگاه بد نداشتم بهش، سایتهای همسریابی چه برسه ازش سئوال کنم. می پرسم نظرش رو ولی اگه منفی بود دیگه حرفش رو نمی زنی ها؟ تهدید نکن اگه منفی بود یه جوری گم و گور می شم انگار هیچ وقت نبودم، زاییده نشدم. او بسه بابا هندیش نکن، حالام پاشو که شکمم از گشنگی سوراخ شد. شهرام امروز برمی گردی، هنوز نرفته دلم گرفت. باتو یک جور دیگه ای راحتم تا سایتهای همسریابی نمی دونم باز بری تنهایی این جا باید چی کار کنم؟ برگرد سایتهای همسریابی مجاز موندن تو این جا چیزی رو عوض نمی کنه، شرکت رو به محمد بسپار یا یک مدیر کار کشته استخدام کن. نمیشه سایتهای همسریابی موقت شدنی نیست روزی که تصمیم گرفتم بیام به باباذگفتم میرم که شرکت رو خودم دست بگیرم حالا برگردم بگم نتونستم؛ اومدم که مسئولیت بابا کم شه، کارهای اصلی واردات رو انجام بدم، سایتهای همسریابی معتبر اگه دوباره برگردم. خب برگرد اما خودت امور رو دست بگیر هر وقت هم قرار داد داشتید خودت بیا.

نمی خوام بابا فکر کنه عرضه نداشتم. نتونستم از پس همین هم بر بیام، بعد دوسال دست از پا دراز تر برگردم. شهرام مانده بود چه جوابی بدهد، دستی دور گردنش کشید. نمی دونم دیگه چی بگم بهت، هرچی می گم تو بازم حرف خودت رو می زنی. سایتهای همسریابی موقت کلافگیِ شهرام را حس کرد، لحنش را تغییر داد و لبخندی روی صورتش نشاند. تونگران من نباش، این دو سال یاد گرفتم چه طوری روزهام رو بگذرونم فعلاً فقط فکر راضی کردن بابام باش، می خوایی منو بکشی ایران واسه ازدواج تو و رها می آم. چشمان شهرام باشنیدن این حرف برق زد. یعنی می خوایی بگی رها موافقه؟

سایتهای همسریابی ایرانی ابروی بالا انداخت

سایتهای همسریابی مجاز سری تکان داد و سایتهای همسریابی ایرانی ابروی بالا انداخت. چیز زیادی نتونستم از زیر زبونش بکشم، اون دیگه هنر خودته بری حرف بکشی ازش، اما آره جوری که من فهمیدم موافق بود. نمی دونم، باید چی بگم؟ هیچی نگو پاشو وسیله هات رو جمع کن زودتر برو سر وقت یار. هواپیمای شهرام که پرید، چیزی روی شانه های سایتهای همسریابی معتبر سنگینی کرد؛ حالش عجیب بهم ریخت. ماشین را کنار خیابان نگه داشت و پیاده شد.

هوای بارانی را به ریه هایش کشید. نم هوا کمی حالش را جا آورد، کتش را روی دوشش انداخت و به کاپوت ماشین تکیه داد؛ سیگاری آتش زد. سومین سیگار را پُک می زد که موبایلش زنگ خورد. سایتهای همسریابی موقت بود بی معطلی جوابش رارداد: جانم سایتهای همسریابی موقت. کجایی؟ شهرام رو رسوندم فرودگاه دارم می رم خونه. پشت درخونهات منتظرتم. تاده مین دیگه اون جام خداحافظ. جلوی در که رسید سایتهای همسریابی توی ماشین منتظرش بود. چه بوی سیگاری می دی رادوین خودت رو خفه کردی باز؟ چقد بگم یک مدت برو ایران حالت یک کم سرجاش بیاد.

سایتهای همسریابی در ایران شلوغش نکن

سایتهای همسریابی معتبر جلوتر راه افتاد به سمت آپارتمانش. خوبم سایتهای همسریابی در ایران شلوغش نکن، سیگار کشیدن که کار همیشه ی منه. قیافه داغونت چی؟ اونم همیشه هست؟ سایتهای همسریابی ایران کلافه دستی بین موهای بهم ریخته اش کشید. بریم تو بارون شدید شده خیس می شیم. بپیچون فقط. آنجلا چه طوره؟ لیا فسقل عمو خوبه؟ محمد نفس عمیق و عصبی ای کشید، می دانست سایتهای همسریابی مجاز نخواهد حرفی نمی زند. اونم خوبه. دو ساعتی را با سایتهای همسریابی گذراند اما هنوز هم دل توی دلش نبود. شماره ی رها را گرفت، حرف زدن با رها حالش را بهتر می کرد. داداشی نمی آیی ایران؟ دلم واست تنگ شده

مطالب مشابه