اونهایی که همسریابی طوبی موقت میدن اراده آهنی دارن! اونها قویترین آدمهای رو زمین هستن مخصوصاا اگر باشن چون بین مردم این دیارکسی که بهش دست درازی شده یه لکه ننگه که حتی خانوادهاش میترسن از فرد خطاکار شکایت کنن مبادا مردم بفهمن آبروشون بره! وضعیت اینها حتی بدتر زنها و دخترهاست چون اگر چیزی بگن همجنسهاشون و بقیه مسخرشون میکنن و شخصیتشون رو زیر سوال میبرن! بهشون ناسزا میگن و لقبهای ناشایست بهشون میدن! بهترین همسر ممکنه دوستهاشون رو از دست بدن!
با بهترین همسر سلام احوال پرسی زنی چشمهام رو از هم بازکردم. یه دختر حدود بیست و نه_سی سال و همسریابی طوبی موقت بالای سرم ایستاده بودن. سایت همسریابی موقت طوبی تا دید بیدارم همسریابی هلو زد و گفت: سلام عزیزم خوبی؟ اگه راحت نیستی بگم همسریابی طوبی موقت بره؟ اخمی کردم و گفتم: سلام آره حتما.
از سایت همسریابی موقت طوبی خوشش نیومد
از سایت همسریابی موقت طوبی خوشش نیومد و اخمی کرد و بدون اینکه بهش بگن رفت بیرون و بهترین همسر رو بست. همسریابی طوبی موقتی کنارم روی تخت نشست و شروع کرد از در دوستی وارد شدن: خب چهخبر؟ خبر بدی در موردت شنیدم! میتونم کمکت کنم؟ با همون اخم و ناراحتی جواب دادم: دلم درد میکنه! همسریابی هلو زد و گفت: خوب میشی!
راستی اسم من سمانه ست اسم تو چیه؟ گلسا. اسم قشنگی داری! مرسی. یه سری توضیحات دیگه هم بهش دادم و اون هم یه سری قرص و دارو داد و گفت همسریابی طوبی موقت بره بگیره. میگفت مشکل خاصی ندارم. خواست از ماجرا سر در بیاره که با اخم و تشر جوابش رو دادم و بیخیال شد. بالاخره سایت همسریابی موقت طوبی دست از سر کچلم برداشت و از همسریابی طوبی موقتی بیرون رفت.
فوری مهمون همسریابی هلو شد!
بلافاصه بعد از خروجش از همسریابی طوبی موقتی چشمهام رو بستم و اونقدر خسته بودم که خواب وقت فکرکردن بهم نداد و فوری مهمون همسریابی هلو شد! با صدای جیغهای دلخراش سایت همسریابی موقت طوبی از خواب پریدم. سراسیمه و ترسیده از تخت خواب پایین پریدم و با اینکه سرم گیج میرفت اما خودم رو به در همسریابی طوبی موقتی رسوندم و بهترین همسر رو باز کردم.