ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ملیحه♥️سمنانی
ملیحه♥️سمنانی
40 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل علی
علی
30 ساله از نائین
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل پدرام
پدرام
40 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل عبدی
عبدی
54 ساله از اراک
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از ابهر
تصویر پروفایل علی
علی
51 ساله از رشت
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
23 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون تام
بدون تام
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل رومینا
رومینا
30 ساله از رشت
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
39 ساله از کرج

لینک ورود به سایت دو همسان

سایت دوقلوهای همسان اما همان جا چهار زانو به زمین میخ شده ام این بار سایت ازدواج دوهمسان سمت سایت دو همسان میرود و شروع به گالیه میکند.

لینک ورود به سایت دو همسان - دو همسان


سایت دو همسان با تصویر

آخه بی حیای بی همه چیز، سایت ازدواج موقت دوهمسان مگه شوهر نداشتی که رفتی صیغه یکی دیگه شدی؟

برای راز پوشیدن باقی نمانده. مانی آخرین ضربه را به ریشه دلم زده است. سایت همسریابی دو همسان میلرزد و به زحمت میزنم. حرف که از دهانم بیرون می آید، خون به چشمان سایت دو همسان دویده میشود.

به سمتم که یک سال و نیمه سایت صیغه دوهمسان گرفتم! حمله میکند، حمید جلوی او را میگیرد و مادرم را از روی زمین بلند میکند و پدرم به اتاق میبرد. سایت دوقلوهای همسان اما همان جا چهار زانو به زمین میخ شده ام این بار سایت ازدواج دوهمسان سمت سایت دو همسان میرود و شروع به گالیه میکند. تباه میشه. خودتون که دیدید زری با مادرم چطوری رفتار کرد.

هرچی از دهنش درعلی آقا، من روی شما یه جور دیگه حساب میکردم. زندگیم سر هیچ و پوچ داره میاد بار من میکنه. این وسط گناه من چیه که شدم چوب دو سر؟ سایت دو همسان آنقدر عصبانی است که پوف بلندی میکشد و سینه به سینه سایت همسریابی دو همسان میایستد. با پشت دست آرام به سینه او میکوبد و با کنایه جواب سایت صیغه دوهمسان را میدهد.

سایت ازدواج موقت دوهمسان چون یه جور دیگه روم حساب میکردی، دهنم رو گل گرفتم که ننهت بشینه اینجا و لیچار بار کس و کارم کنه! سایت دوقلوهای همسان دستش را مشت میکند و دندانهایش را بر هم میساید. بفرما خانم. این بود جواب محبت های من؟ دنبال شوهر بودی چرا دوپایی پریدی وسط زندگی من؟ دیگر تحمل سکوت را ندارم. من اینجا یک تنه تنها محکوم این محکمه هستم. مردونگیت میشه چرا نمیری یقه اون برادر از بی خبرتو بگیری بگی چرا این از جونم می خواید که همتون مثل طلب کارها افتادید به جونم؟

سایت همسریابی دو همسان خنده عصبی سر می دهد

خیلی ادعای رو به روز من آورد؟ سایت همسریابی دو همسان خنده عصبی سر می دهد و به سوی زری که سمیرا را در بغل گرفته و مشغول شیر دادن به اوست میرود. بازویش را چنگ میزند و فریاد میکشد. پاشو جمع کن بریم خون زری اشکهایش را پاک میکند اما از جایش تکان نمیخورد. سایت ازدواج دوهمسان دوباره فریاد میکشد. کری؟ گفتم پاشو بچه ها رو وردار بریم! زری هوار میکشد.

نمیام. نمیام. من دیگه پا توی اون خراب شده نمیذارم. خودم و بچهها اینجا میمونیم تا تکلیفم رو روشن کنی. امیر سمت اتاق پا تند میکند. بچه ها هنوز جرات نکرده اند از آنجا بیرون بیایند. سایت ازدواج موقت دوهمسان دست سایت ازدواج دوهمسان را میکشد و به سمت نشیمن هلش می دهد. سایت دو دوهمسان بغض دارد اما از ترسش آن را فرو میدهد و نگاه پر را به زری میدزد.

زری تند از جا بلند میشود و دست به کمر جلو سایت همسریابی دو همسان می ایستد.چته؟ چرا اینجوری میکنی؟ سایت دوقلوهای همسان دست سامی را میکشد و همراه خودش به سمت در خروجی میبرد. ما میریم خونه! خواستی بیا، نخواستی همین جا بمون تا تو هم بشی یکی لنگه خواهرت! با رفتن سایت صیغه دوهمسان و شروع گریه های بلند زری و مامان، سایت دو همسان از کوره در میرود و در مقابل چشم بچه ها که با رفتن سایت دو دوهمسان پریشان از اتاق بیرون زدهاند، به جانم میافتد و تن خستهام را زیر بار مشت و لگد میگیرد. خودم را رها میکنم تا خودش را با ضرباتی که بر تنم میزند، آرام کند. دیگر نه مثل آن سالها سایت دو دوهمسان برای زندگی دارم و نه حسی برای جنگیدن با تقدیر! 

مطالب مشابه