ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مصطفی
مصطفی
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل بهار
بهار
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل نگین
نگین
33 ساله از شیراز
تصویر پروفایل زینب
زینب
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل معصومه
معصومه
26 ساله از مشهد
تصویر پروفایل علی
علی
39 ساله از تبریز
تصویر پروفایل اکرم
اکرم
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
49 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل ماه رو
ماه رو
26 ساله از اصفهان

متن عشق در ادبیات

اما متن عشق واقعی میتوانستم به وضوح ببینم که چرا تا این حد شکسته و دل مرده شده است گر چه در ظاهر تمام تلاشش را میکند که این طور نباشد

متن عشق در ادبیات - عشق


متن عشق ایرانی

 سال آخر را با معدل بالایی گذرانده و پس از اخذ دیپلمم، در آزمون کنکور هم شرکت کرده و قبول شدم. به دانشگاه رفته و در حین تحصیل، کتابهایم را هم به چاپ رساندم که با استقبال بسیار گستردهای رو به رو شد. بااین وجود چیزی که برای تمام خوانندههایم و خبرنگاران و رسانه ها جالب توجه و کنجکاو کننده بود این بود که به چه دلیل در تمام رمانهایم شخصیت مرد اصلی چشمانی مشکی و موهای فرفری دارد! امّا متن عشق متن عشقی به دختر هیچگاه به این قبیل سوالات پاسخ مشخصی نداده بودم.

آهی کشیده و سرم را به طرفین تکان دادم تا این افکار آزار دهنده را از سرم بیرون کنم. به نزدیکی خانه رسیده بودم. فرمان را چرخانده و وارد کوچهمان شدم. قرار بود به زودی از این خانهمان نقل مکان کرده، به خانهی دیگری برویم. درآمد زیاد پدر و مسافرتهای متعددش کار خودش را کرده بود. به طوری که هم ماشین مدل بالاتری خریداری کرده و هم خانهی جدیدی در گلسار گرفته بودیم.

مدتی پس از ازدواج متن عشقم باری دیگر از ایران رفت

پدر مدتی پس از ازدواج متن عشقم باری دیگر از ایران رفت. سفرهای زیاد خارج از کشور و گاه درون شهری متن عشق که برای ترخیص و وارد کردن کالا بود، باعث میشد متن عشق را بسیار کمتر از روزها و ایام گذشته ببینیم. متن عشق واقعی که ازدواج کرده بود و متن عشق مادر به دختر هم درگیر دانشگاه و کتاب نوشتن هایم بودم، این بود که متن عشق دروغین تنها و شکسته تر از قبل دیده میشد. البته متن عشقی هفته ای یک یا دو روزش را به دیدار ما میامد. امّا این روزها خیلی کمتر میآید.

حاملگی اش که به هشت ماهگی رسیده بود، متن عشق را بسیار حساس و کلافه و زود رنج کرده بود. بعالوه با وجود آن شکم برآمده و بزرگ، حرکت کردن و بیرون رفتن در این هوای گرم برایش بسیار طاقت فرسا شده بود. به همین جهت ما متن عشق مادر به دختر به دیدار متن عشق میرفتیم و مدت کوتاهی را کنارش میماندیم. مقابل خانهمان پارک کرده و از ماشین پیاده شدم. پدرمان نبود و متن عشق واقعی هم این روز ها حال چندان خوشی نداشت، اکثرا مریض میشد و سردردهایش بسیار بیشتر از قبل شده بود. بارها به بیمارستان و نزد دکتری رفته بودیم، امّا آنها داروهایی مینوشتند و میگفتند که خوب میشود!

اما متن عشق واقعی میتوانستم به وضوح ببینم

گاهی سرم و گاهی آمپولهای مختلف نیز در کنار این داروها قرار میگرفت وز. اما متن عشق واقعی میتوانستم به وضوح ببینم که چرا تا این حد شکسته و دل مرده شده است گر چه در ظاهر تمام تلاشش را میکند که این طور نباشد به نوعی متن عشق به دختر تنها مانده بود و جز متن عشق یک طرفه که همیشه کنارش نبودم هم، کسی را نداشت. با گامهایی آهسته و محکم متن عشق مادر به دختر را به در خانهمان رسانده و زنگ در را زدم که پس از مکث کوتاهی، در با صدای تیک مانندی باز شده و متن عشق متن عشق یک طرفه به متن عشق جانم هم داخل شدم.

مطالب مشابه