ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل هادی
هادی
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
38 ساله از اراک
تصویر پروفایل سعید
سعید
35 ساله از لاهیجان
تصویر پروفایل نازی
نازی
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیما
شیما
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رویا
رویا
45 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل سارا
سارا
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
46 ساله از بندر ماهشهر
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل رها
رها
41 ساله از بابل
تصویر پروفایل مارال
مارال
34 ساله از تهران

مراجعه به مراکز همسریابی ایرانی

جلو رفتم زیاد حرف نمیزدم اما اینبار به جای این که با چشمم چیزی رو بفهمونم رو به مراکز همسریابی در اصفهان گفتم: میشه تنها باشم باهاشون؟

مراجعه به مراکز همسریابی ایرانی - همسریابی


آدرس مراکز همسریابی

چرا راحت داری با آینده ما بازی میکنی. نشستم بعد از خوردن قهوه تلخ صدای گوشیم بلند شد پیام اومد گوشیم رو از جیب خارج کردم و پیامش رو باز کردم: منتظرتم آقایی. با دیدنش اسمش بال تکلیف جواب دادم: نمیام شاداب. گوشی رو رو بیصدا گذاشتم و بلند شدم به طرف اتاق رفتم صدای پچ پچ عمه و مراکز همسریابی در یزد خانم بزرگ و بابام عمو مراکز همسریابی در اصفهان و امینی همه نامفهوم به گوشم میرسید. باید سری بهش میزدم از پچ پچ ها گذشتم و تقه ای به در زدم. آروم در رو باز کردم. مراکز همسریابی دستاش رو گرفته بود و اون چشماش سرخ بود. جلو رفتم زیاد حرف نمیزدم اما اینبار به جای این که با چشمم چیزی رو بفهمونم رو به مراکز همسریابی در اصفهان گفتم: میشه تنها باشم باهاشون؟

صنم به مراکز همسریابی در تهران نگاه کرد

صنم به مراکز همسریابی در تهران نگاه کردکه پلک آرومی زد و اجازه صادرشد دستش رو نرم بوسید و ول کرد و از کنارم گذشت و از ذهنم گذشت سیلور... ادکلنش سیلور بود! از در خارج شد جلوتر رفتم شال مشکی رنگش رو کمی جلو کشید و آروم روی تخت جابه جاشد روی صندلی که مراکز همسریابی درست یک دقیقه پیش روش نشسته بود جا گرفتم آروم سرفه تو گلویی کردم و بی مقدمه گفتم: قبول دارین؟ آدم مقدمه نبودم یعنی بلد نبود از آدم های کلیشه ای خوشم نمی اومد مدرن بودن حالم رو خوب میکرد اما رو مد بودن اصال... جا خورد اما درست مثل من یه تای ابرو باال داد و گفت: چاره ای دارم؟ چشماش خشن نبود به اندازه مراکز همسریابی در قم بی تفاوت نبود اما سرد بود... حاال که داشت لج میکرد و خودش رو بی تفاوت نشون میداد منم بلد بودم لج کردن رو. من هم قبول دارم. سریع تکیه از تخت گرفت و دست های به هم قفل شدش رو از هم باز کرد و با تشر گفت:  چی میگین مراکز همسریابی؟ شما قبول میکنی با دختری که ندیده و نشناخته اس براتون سه سال زندگی کنید؟

یه بچه بیارید برای زنده موندن خون مراکز همسریابی در شیراز؟ 

بعدم یه بچه بیارید برای زنده موندن خون مراکز همسریابی در شیراز؟ تو اون برگه نوشته شده بعد از سه سال تمام اموال تقسیم میشه نه یک روز صیغه و فسخ! سه سال از عمرمون، روزهایی که میتونیم خوش باشیم باید تعهد بدیم به هم برای یه برگه. مراکز همسریابی در تهران حرفم که تموم شد با غروری که داشت دیوونه ام میکرد از لحظه ی ورودش پای چپش رو، روی پای راست انداخت و آروم گفت: انقدر دارم که احتیاجی به اموال آقا ندارم مراکز همسریابی در تهران.اما اگر تصمیم درست نگیریم این اموال که کم هم نیست به هیچ کس نمیرسه نه شهلا نه پدرم نه برادرام مراکز همسریابی در یزد، جهان. .. و نه حتی شیما..

پونصد میلیارد با اون همه ملک و زمین وقف میشه. مراکز همسریابی در کرج اما محو این مرد بی احساس بودم انگار که پول خورد بود پونصد میلیارد؟ زمزمه کردم: فکر میکردم با عشق ازدواج می کنم. اما حتی تو ازدواجمم نحسی این خونواده دامنم رو گرفت. پوزخند زد، اولین حرکت لب هاش بود. سرش رو چرخوند و در نهایت نگاهم کرد: مراکز همسریابی محترم ما زن و شوهرم هم که بشیم باهم کاری نداریم شاید همخونه باشیم که مطمعن باشید مراکز همسریابی در مشهد شب ها تو اون خونه نمیمونم پس دنبال عشق باشید در اسرع وقت که بعد از سه سال نه عمرتون تلف شه نه سخت بگذره بهتون.

مطالب مشابه