جواب ندادم بعد چند بار تکرار کرد گفتم بخشیدم. و واقعا بخشیدمش. چون عاشقش بودم چون نفسم بود چون میدونم زیر فشاره. ودوباره باشنیدن کلمه بخشیدم سرمو محکم ب سینه اش چسبوند و گفت ممنونم آنی خانمی. بعد چند لحظه منو از خودش جدا کرد و گفت بریم که الان مرکز صیغه یابی تنهاست وعصبی تورو ببینه ک بخشیدی آروم میشه. و دستمو گرفت و با همرفتیم بیرون...
دستم تو دست مرکز صیغه یابی قم بود
احسان سرشو بین دستاش گرفته بودو رو مبل نشسته بود اشکامو پاک کردم دستم تو دست مرکز صیغه یابی قم بود انگار دنیا تو دستم بود.همین نزدیکی هم واسا دیوونه شدن دلم کافی بود. دستمو از دست آریا بیرون اوردم و رفتم بالا سر مرکز صیغه یابی اصفهان دستاشو ک کنار سرش بود هردوتارو گرفتم داداشی دیگه آشتی شو باهامون. مگه بخشیدش. واه مگه میشه فرستاده تورو نبخشم دادا آریا: خوب هم دیگه رو تحویل میگیریدااا. آریا و مرکز صیغه یابی تهران باهم حرف میزدن انگار نه انگار دو دیقه پیش میخواستن دعوا کنن.
رفتم پیش مرکز صیغه یابی و کنارش نشستم
این نیز بگذرد. رفتم سمت فریزر و چند تا یخ انداختم تو پلاستیک فریزر. رفتم پیش مرکز صیغه یابی و کنارش نشستم و یخ و گذاشتم گوشه لبش و گفت بده من آجی دستت درد نکنه. قرص مسکنم دادم دستش و اینم بخور میدونم درد داری. یه نگاه ب مرکز صیغه یابی قم کرد و بعد ازم گرفت لیوانو گفت ممنونم آجی منم رفتم سمت آشپز خونه و شروع کردم ب درست کردن کو کوی مرغ.. . بعداز اینکه غذا رو خوردیم و با خنده های مرکز صیغه یابی پروانه قم نمیدونم چطوری خورده شد تو حال نشسته بودی آریا رو ب احسان گفت ببین مرکز صیغه یابی اصفهان میترسم بلایی سرش واسمون گرون تموم میشه. مگه بهش زنگ نزدی چرا گفت با دوستامم بعدا مییام مگه اینجام دوست داره آره بابا دوسال ایران بوده. مرکز صیغه یابی در مشهد دیگه معلوم بود داشت عصبی میشد.ساعت دوازده و نیم بود شین نیومده بود. نیم ساعت گذشت صدای زنگ اومد رفتم درو باز کردم بلللله خانم اومد سلام آنا سلام بیا تو از کنارم رد شد و اومد داخل بود شدید الکل میداد اه اه.
سلام مرکز صیغه یابی تهران سلام عشقم. مرکز صیغه یابی حافظون پاشدو اومد سمت. مرکز صیغه یابی پا شد دستشو گرفت قبل از این که احسان حرفی بزنه گفت مرکز صیغه یابی تهران کارش ندارم اگه دستمو بگیری دیگه اسمتم نمیارم. میفهمی. اریا رفت سمت شین چنان دادی زد سقف خونه رفت هوا. کجا بودی؟ پیش دوستام غلط کردی الان اومدی خونه. دست شینو گرفت ورفت سمت درو در باز کرد. بر همون جایی ک ازش اودی دختره نفهم بی شعور. مگه من نگفتم تا هفت خونه باش. دوست داشتم ک دیر اومدم ب تو چه مرکز صیغه یابی قم دستشو برد بالا و خواست بزنه.
مرکز صیغه یابی حافظون آروم باش.
من دستشو گرفتم مرکز صیغه یابی حافظون آروم باش. اریا دستشو مشت کردو کوبید تو دیووار و گفت گم شو تو اتاق نمیخوام ریختتو ببینم. فردا همه چیزو ب پدرم میگم تو پادوی بابامی من توروبزرگ کردم چون دوست دارم و عاشقتم. با شنیدن این حرفا مرکز صیغه یابی در مشهد دستشو مشت کرد اما چیزی نگفت. شین رفت تو اتاق مرکز صیغه یابی در تبریز و در محکم بست. من آریا رو کامل درک میکردم میدونستم سخته زیر بار زور رفتن. اریا بیا بشین آروم باش درست میشه این هنوز از فرهنگ ما چیزای زیادی نمیدونه. بهش وقت بده آریا اومد نشست اخماش تو هم بود احسانم همینطور رفتم تو آشپزخونه و چایی رو دم کردم یکمم پودر دارچین پاشیدم روشون. و رفتم سمت پذیرایی.چایی رو گرفتنو منم شکلاتم برداشتم و تو سکوت خوردیمشون.. که مرکز صیغه یابی گفت.
مرکز صیغه یابی در مشهد هیچ راهی نداره پس بکشی باشه راهی نداره من قبول میکنم اما من از سهم خودم همین الان گذشتم. بردا معامله رو فسخ کن مرکز صیغه یابی پروانه قم بس کن تو بگذری من نمیگذرم. باشه کل شق. صدای شین اومد مرکز صیغه یابی در تبریز جان چند لحظه بیا تو اتاق. چرا داد میزنی الان میام.بچه ها بگیرید بخواید فردا کلی بازدید و کار داریم. مرکز صیغه یابی اصفهان: آجی من کجا بخوابم ؟ تو اون اتاق بغل اتاق آریا. اوکی شب بخیر. مرکز صیغه یابی تهران رفت تو اتاق خوابید. منم کار های خونه رو انجام دادم و روکاناپه یه پنو زدم روم و خوابیدم...... صب با تکونای مرکز صیغه یابی پروانه قم بیدار شدم