همه از ماشین پیاده شدیم و رفتیم سمت تالار. نگاهمو واسه آخرین به آنا انداختم داشت پوست لبش میکند. رفتم نزدیکش قیافش پریشون بود.دستشو گرفتم بچه ها یکم از ما فاصله گرفتن. معرفی برای ازدواج موقت با همون تیله هی مشکیش به من خیره شد. معرفی برای صیغه موقت چته چیزی شده ؟اگه ناراحتی نمیزارم کسی نگاتم کنه. نه آری باید تا آخرش بریم. اما دلم بد جوری شور میزنه. میخواستم بگم فدای دلت بشم که اینطوری شور میزنه.
مگه معرفی زن برای صیغه موقت مردم. اخم کردمو گفتم. چیزی نیست. بریم.
واستا معرفی ازدواج موقت.
واستا معرفی ازدواج موقت. برگشتم سمتش. دساشو اورد سمت کراواتم. کراوتتو کج بستی. کراواتمو درست کرد شیرینی. بریم دیر شد. رفتیم داخل نشستیم یه قمست رو شکر شین نبود فعلا. سرمو برگردوندم که هانگو دیدم. داشت به سمت ما میومد و چشمای هیزش رو معرفی برای ازدواج موقت زوم بود. دستم چشت کرده رو میز گذاشته بودم. سلام بچه ها خوش اومدین. آقای مدرس تبریک میگم.ممنون. رو به معرفی برای صیغه موقت کردو گفت. سلام عزیزم پاشو بریم پیش بچه های ما. معرفی برای ازدواج موقت یه نگاه به من کردو بعد دستش توسط هانگ گشیده شد. و رفت.
جلو چششم. زنم. عشقم. دستش تو دست یکی دیگه بود سرمو به دستم تکیه دادم یه پیک و سر کشیدم.هه به سلامتی شانسم که همش بهم پشت کرده. دستی روی دستم قرار گرفت برگشتم معرفی ازدواج موقت بود خم شدو در گوشم گفت. داداش سخته میدونم اما دووم بیار. با صدای خش که دلیلش سوزش مشروب ته گلم بود گفتم. نمیدونی. داغونم داغون. دادا واسم دعا کن دارم میرم. پیش قولا. و احسانم رفت. امیر و عسلم یکی یکی پا شدن و رفتن. چند پیک دیگه زدم. این صدای شین بود که میومد. رو کردم سمتشو.چیزی نگفتم اوه اوه زیاده روی نکن عشقم. دلت واسم تنگ نشده. امروز معرفی صیغه موقت نبودما.
معرفی زن برای صیغه موقت کلا دلم تنگ نمیشه واسه هیچ کی. میدونم درست میشی معرفی برای ازدواج موقت مشهد تورو عاشق خودم میکنم. قدم اولم برداشتی همین که تک پری واسم کافیه. کسی در حدم نمیبینم باهاش بپرم. البته جز معرفی خانم برای صیغه موقت. این بشر چقدر خودشو تحویل میگیره. قبول دارم خوشگله و با نمکه اما هیچ به دل معرفی خانم برای صیغه موقت نمیشینه. با شین رفتم و منو به تک تک جدو آبادش آشنا کرد.
معرفی ازدواج موقت بریم برقصیم؟
معرفی ازدواج موقت بریم برقصیم؟ قبل اینکه جوابشو بدم رو به گروه ارکست دستشو تکون داد.و یه آهنگ خارجی پخش شد. میدونست مخالفت میکنم که منتظر جوابم نموند. خخودشو بهم نزدیک کرد از ای طرز لباس پوشیدنش متنفر بودم که همیشه یه متر پارچه تنش بود حالم از این دخترا به هم میخورد اما چه میشد کرد این فرهنگش بود وخیلی واسش عادی بود. اما فرهنگ معرفی صیغه موقت باهاش یکی نبود. اصلا. با علایقم جور در نمیومد. با بهم آویزون شدو دستمو دور کمرش حلقه کردم. و اصلا تو فاز آهنگ نبودم خیلی گرمم شده بود. یه لحظه یه چیزی دیدم که انگار برق سه فاز بهم وصل شده بود. هانگ دست معرفی برای صیغه موقت رو گرفته بود داشتن میومدن سمت پیست رقص. پنجشو بین پنجه های معرفی برای ازدواج موقت جا داده بود و دستش دور کمر آنای معرفی برای ازدواج موقت کجا باید رفت بود. یه چرخی به خودمو شین دادم طوری که شین و هانگ پشتشون به هم بود و نگاهی به معرفی برای صیغه موقت کردم