دوباره صدای شهرام بلند شد و شعر عاشقانه مولانا نتوانست جواب شعر عاشقانه مولانا کوتاه را بدهد. حموم دامادی که نرفتی، بابا داماد هاشم این قدر طولش نمى دن تو شب دامادى تا از حمام در بیاى عروس تو آرایش زیر پاش علف سبز شده. شهرام مگه رها بیرون نیست این قدر دری وری می گی؟ برو بشین تنگ دل زنت تا بیام اى بابا. نه نیست، رفت از تو ماشین موبایلش رو بیاره، بیا بیرون دیگه کار مهمی دارم باهات بدو. به سمت آنلی چرخید. برو تو حمام در رو ببند من برم دست به سرشون کنم.
شعر عاشقانه مولانا صوتی در اتاق را باز کرد
شعر عاشقانه مولانا صوتی که به سمت حمام رفت، شعر عاشقانه مولانا صوتی در اتاق را باز کرد. چه مرگته هی در می زنی؟
شهرام متعجب نگاهی به موهای خشک شعر عاشقانه مولانا دلتنگی انداخت. جدیدا می رن حمام موهاشون خیس نمی شه، حالت خوبه شعر عاشقانه مولانا. مشتی آرام توی شکم شهرام زد. جلو رها سوتى نده، شعر عاشقانه مولانا برای استوری دیشب این جا بود. شهرام بخوای خر بازی در بیاری به شعر عاشقانه مولانا کوتاه بقیه اش رو بهت نمی گم. شهرام بشکنی در هوا زد. جوون بابا تو دیگه کی هستی، ما عقدش کردیم جرات نداریم ناخنک بزنیم تو زدی تو گوشش رفت محکم به شکم شهرام کوبید. می گم ببند بعدا بهت می گم چی شده، اون جوری که تو ذهن منحرفت داره می گذره نیست، فقط رها رو ببرش خواهش می کنم.
- صدای رها از وسط سالن شنیده شد مثل همیشه طوطی وار مشغول گزارش دادن بود
- وای اگر بدونی چی شده، لوله های آب خونه ترکیده منم عصر تولد دعوتم شهرام آوردم این جا دوش بگیرم.
- شعر عاشقانه مولانا صوتی وای بلندی گفت و روی پیشانی اش کوبید
- متعجب با چشمان گرد شده به شعر عاشقانه مولانا خیره شد
- وا چته، چرا خود زنی می کنی درست می شه از صبح بابا لوله کش آورده، برو کنار شعر عاشقانه مولانا کوتاه برم حمام دیر شد
- رادوین تا خواست جلوی رها را بگیرد، رها وارد اتاق شده بود و دستش روی دستگیره حمام بود.
شعر عاشقانه مولانا کوتاه خودش را برای بدترین اتفاقات آماده کرده بود، صدای باز شدن شیر آب تعجبش را بیشتر کرد. رها...رها، داری دوش می گیری...مشکلی نیست؟
شعر عاشقانه مولانا دلتنگی چته سر صبحی چه مشکلی
وا شعر عاشقانه مولانا دلتنگی چته سر صبحی چه مشکلی آخه، نه کارم تموم می شه برو بیرون. صدای قیژ قیژ لوالی در کمد توجه شعر عاشقانه مولانا برای استوری را جلب کرد، سر الی در قرار گرفت. من این جام نترس، اوضاع امنه برم سریع؟
خیال شعر عاشقانه مولانا با دیدن آنلی راحت شد، نفس بلندی کشید بیا برو به شهرام گفتم، هر چند می دونم شعر عاشقانه مولانا دلتنگی سوژه ام می کنه. مرگم آبروم رفت که، با خودش چه فکری می کنه؟ شعر عاشقانه مولانا صوتی فاصله ی چند قدمی اش را با آنلی به صفر رساند، دستانش را دو طرف صورتش گذاشت، مجبورش کرد نگاهش کند. من رو ببین آنلی، واسم مهم نیست کی قراره چی فکر کنه. مهم خودمم که می دونم اون قدر نجیبی اگه یکسالم کنارم باشی هیچ اتفاقی نمی افته، منم هنوز غیرتم و مردونگیم نمرده، که عشقم رو فقط براى یک شب بخوام.