ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
31 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
36 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل حمید
حمید
39 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل محمد
محمد
35 ساله از مرودشت
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل ساره
ساره
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
46 ساله از پاکدشت
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل سارا
سارا
21 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
26 ساله از مشهد
تصویر پروفایل یاشار
یاشار
37 ساله از همدان

موسسه ازدواج موقت کوثر معتبر است؟

خانم فرهی خندید: آفرین موسسه ازدواج موقت لطفی جان! با مردا باید همینجوری رفتار کرد جنبه تشکر ندارن موسسه ازدواج موقت آسان صبا خندید و به سالن بازگشت

موسسه ازدواج موقت کوثر معتبر است؟ - ازدواج


موسسه ازدواج موقت کوثر چیست؟

آخر سر بهش گفتم اگه نمیتونه بیاد دنبالم, خودم با آژانس میرم تازه بهش برخورد موسسه ازدواج موقت ثامن در حال چیدن استکانها داخل سینی گفت: اشکالی نداره کاره زیادی نداشتم خودتونو ناراحت نکنید! دست تنها خیلی خسته شدی حتما نه اتفاقا! کاری نداشتم استکانها را از چای پر کرد و رو به خانم فرهی گفت: بفرمایید توی سالن هر دو به طرف سالن به راه افتادند

موسسه ازدواج موقت آسان صبا به استاد و خانم فرهی چای تعارف کرد

موسسه ازدواج موقت آسان صبا به استاد و خانم فرهی چای تعارف کرد و برای پدر هم استکانی چای گذاشت خواست با سینی چای به حیاط برود که آقای فرهی کوبیده بدست وارد شد موسسه ازدواج موقت کوثر سینی چای را روی میز وسط سالن گذاشت سینی کوبیده را از دست آقای فرهی گرفت و گفت: سالم خوش اومدید زحمت کشیدید سلام دخترم ممنونم زحمتی نبود خوب این موسسه ازدواج موقت کوثر رو خفت کردیا! واال ما که هر چی بهش میگیم برامون کوبیده درست کنه افتخار نمیده موسسه ازدواج موقت ثامن در حالیکه میخندید و به طرف آشپزخانه میرفت گفت: همچین شاخ غولو هم نشکسته ها! تلفنی مواد کوبیده و نسبت هاشونو بهم گفت و خودم موادشو قاطی کردم سپس در فر را باز کرد و در حال گذاشتن کوبیده ها داخل آن ادامه داد:

آفرین موسسه ازدواج موقت لطفی جان!

اون فقط سیخشون گرفت که خودمم با سیخ گیر میتونستم خانم فرهی خندید: آفرین موسسه ازدواج موقت لطفی جان! با مردا باید همینجوری رفتار کرد جنبه تشکر ندارن موسسه ازدواج موقت آسان صبا خندید و به سالن بازگشت به آقای فرهی چای تعارف کرد بعد از صرف چای گفت: شام رو بکشم یا  حالا زوده؟ استاد جواب داد: منکه تا شامم رو نخورم همه حواسم پیش غذاهاست آقای فرهی لبخندی زد: پس بی زحمت بکش سفره رو که بعدش بتونیم چند کلوم با استاد حرف بزنیم خانم فرهی سینی را برداشت, از جا برخاست و گفت: آره عزیزم هر چی شام زودتر خورده بشه بهتره

موسسه ازدواج موقت لطفی و خانم فرهی به آشپزخانه رفتند

موسسه ازدواج موقت لطفی و خانم فرهی به آشپزخانه رفتند که موسسه ازدواج موقت کوثر هم گوجه بدست در سالن را باز کرد, داخل شد و به آشپزخانه آمد موسسه ازدواج موقت ثامن ظرف گوجه را گرفت و گفت: ممنون دستاتو بشور تا میزو میچینم موسسه ازدواج موقت کوثر به سمت دستشویی رفت و خانم فرهی و موسسه ازدواج موقت آسان صبا مشغول چیدن میز شدند خانم فرهی رو به موسسه ازدواج موقت لطفی گفت: خیلی زحمت کشیدی عزیزم الزم به این همه بریز و بپاش نبود

مطالب مشابه