![صیغه ی عقد موقت صیغه ی عقد موقت](posts/2021/09/04/fweh4mbmsodzjexzx0dwsyg26vyqb1fnjr9vi5ck.jpg)
الان دارم به چشم های خودم هم حسودی میکنم؛ که دارن تورو میبینن!و بعد وسط کوچه بغلم کرد؛ و روی پیشونیم کاشت. با کمی خجالت، اطراف رو نگاه کردم؛ و دست صیغه ی عقد موقت رو گرفتم، و به سمت ماشین قدم برداشتم. صیغه ی عقد موقت موزیک شادی گذاشته بود؛ و با آرامش رانندگی میکرد و بوق میزد. دسته گلم رو از پنجره ماشین بیرون آورده بودم؛ و من هم جیغ میکشیدم؛ چون واقعا خوشحال بودم. با رسیدن به جلوی آتلیه، صیغه ی عقد موقت ماشین رو پارک کرد؛ و از ماشین پیاده شد.در سمت من رو باز کرد، و کمکم کرد از ماشین پیاده بشم.
قطرات ریز باران شروع به باریدن کردن؛ و صیغه ی عقد موقت
قطرات ریز باران شروع به باریدن کردن؛ و صیغه ی عقد موقت با صیغه ی عقد موقت به زبان انگلیسی گفت: این هم از برکت زندگی که داریم شروع میکنیم. با خطبه ی صیغه ی عقد موقت دستم رو میان دست پر قدرتش دادم؛ و او دستم را سفت چسبید. با هم پا در آتلیه گذاشتیم؛ و چند تا عکس گرفتیم. بقیش رو گذاشتیم با بچه ها، در کنار هم عکس بگیریم. دوباره سوار ماشین شدیم، که موبایل صيغه ي عقد موقت زنگ خورد؛ و صيغه ي عقد موقت رو اِسپیکر گذاشت و گفت: بگو... صیغه ی عقد موقت وکالتی.آیهان با خوشحالی گفت: بادا... بادا مبارک، بادا... صیغه ی عقد ازدواج موقت مبارک بادا. دوماد عزیز منه، عروس قشنگ منه. بادا... بادا مبارک بادا، صیغه ی عقد ازدواج موقت مبارک بادا. صيغه ي عقد موقت قهقه های زد؛ و گفت: چه خبرته؟!
و صیغه ی عقد موقت به زبان انگلیسی با خنده گفت: من به جای تو دارم از خوشی غش میکنم. و دوباره آواز رو از سر داد.
صیغه ی ازدواج موقت انگار چیز مهمی یادش افتاده بود
صیغه ی ازدواج موقت انگار چیز مهمی یادش افتاده بود، که گفت: به بابا اینها که موضوع رو نگفتی؟ دهن دلق. داداش مارو باش...خیالت تخت؛ نمیدونن! و بعد ایهان ادامه داد: آقا ما تو محضریم ها؛ زود باشین دیگه. صیغه ی ازدواج موقت با خطبه ی صیغه ی عقد موقت موبایل رو قطع کرد؛ و او هم جلوی محضر پارک کرد. دست در دست هم پا در محضر گذاشتیم؛ که در بین جشن خانوادگیمان چهره عمو هاشم را هم دیدم، که با صیغه ی عقد موقت به زبان انگلیسی نگاهم میکرد. از قبل میدونستم که کم و بیش از موضوع داستان من میداند؛ و او باید در محضر میبود، تا به جای بابا پای سند عقدم امضا بزند. بعد نشستن در جایگاه عروس وداماد که بعد داشتن دو فرزند، یکمی برایم خنده دار بود، ولی هرچی بود، شیرین بود؛ عاقد شروع به خوندن خطبه کرد، و در بار اول مجبورم کردن بله را بدهم. و صیغه ی ازدواج موقت هم بله را داد.
صیغه ی عقد موقت وکالتی عسل رو جلوی صورتمان گرفت و گفت: خوب متن صیغه ی عقد موقت، شصتت رو بکن تو ظرف، و بزار دهن حوری! متن صیغه ی عقد موقت همین کار رو کرد؛
و من گاز کوچکی از انگشتش گرفتم، که آرام زیر گوشم گفت: حوری خانوم، ما به هم میرسیما! با خجالت نگاهش کردم؛ و دستم رو درون ظرف عسل کردم؛ و من اینبار عسل به خورد متن صیغه ی عقد موقت دادم؛ که صیغه ی عقد ازدواج موقت دستم رو گاز نگرفت و به جایش به دستم زد..