![آدرس سایت 2همسان آدرس سایت 2همسان](posts/2021/09/01/d0znzahiwsykv2o79ewmeifygrrjvplapl1unkqs.jpg)
از سایت 2همسان پرتم کرد بیرون، بیهوشم کردن، بردنم یه جایی شبیه به انباری، بوی گندش روی اعصابم بود و همین بهوشم آورد سایت 2همسانی ای کاش همون لحظه میمردم. وقتی به بهوش اومدم همون زنیکه که سوار ماشینش شدم رو جلوم دیدم. سرم داد زد، بهم سایت دوهمدم زد. سعی کردم از دستش فرار کنم. داد کشیدم.
سایت 2همسانی اون من رو برداشت
جیغ زدم؛ سایت 2همسانی اون من رو برداشت با خودش برد و مثل سایت 2همسان من رو انداخت جلو پای سه مرد غول پیکر و اون سه تا... بغض کرده دستم رو جلوی صورتم گرفتم. حتی از مرور خاطرات دیشب واهمه داشتم. اونها بیتوجه به جیغ زدنهام، سایت 2همسان گزینی، فریادهام که گوش فلک رو کر میکرد، هر کاری دلشون خواست کردن و آخرش مثل یه دستمالی که استفاده شده سایت 2همسان گزینی کردن گوشه این اتوبان تا مثل سایت 2همسانی جون بدم و بیان بالا سر ُمردهام بخندن!
سایت دوهمدم رو تو شکمم جمع کرده بودم و اشک میریختم، زار میزدم و بعضی موقع مشت به زمین میکوبیدم. من از خودم در برابر این ، سایت دوهمدم، مواظبت کردم، خونه نموندم که با اون سایت 2همسان گزینی تنها نشم؛ سایت 2همسانی افتادم تو دام چهارتا مزاحم خیابونی که هرکاری دلشون میخواد میکنن و یه ذره رحم ندارن.
دل درد هم به درد قلب زخم خوردهام اضافه شده بود و هر دو نمک میپاشیدن روی زخمهای روح شکنجه شدهام. موبایلم که حالا خورد و خاکشیر شده بود رو از کنار پام برداشتم و با بدبختی روشنش کردم. آنتن میداد. فوری مخاطبین رو بازکردم و دنبال شماره مامان گشتم و آخر پیداش کردم. سایت 2همسان رو لمس کردم و منتظر موندم جواب بده اما هرچی صبر کردم نتیجه نداد.
دوباره سایت 2همسان رو گرفتم
دوباره سایت 2همسان رو گرفتم. اینبار خاموش بود. عصبی و کلافه از دل دردی که سایت 2همسان گزینی گیرم شده بود و این آشفته بازار ذهنم مشتم رو محکم به زمین کوبیدم. طولی نکشید که خون از انگشت هام بیرون زد و دست درد هم به دردهام اضافه شد.