که دلم رو آروم می کرد. از ته دل لبخند زدم.بهم نزدیکتر شد و دستام رو تو دستش گرفت، تو چشمام زل زد و گفت: از نبردی سخت باز می گردم با چشمانی خسته، که دنیا را دیده است.بی هیچ دگرگونی، اما خنده ات که بهترین ربات دوستیابی رایگان تلگرام می شود و پرواز کنان در آسمان مرا می جوید، تمامی درهای زندگی را به رویم می گشاید عشق من، خنده ی تو در تاریک ترین لحظه ها می شکفد و اگر دیدی، به ناگاه خون من بر سنگ فرش است بخند، زیرا خنده ی تو، برای دستان من شمشیری ست آخته.
نان را هوا را روشنی را بهار را از من بگیر اما خنده ات را هرگز تا چشم از دنیا نبندم... عاشقش بودم، عاشق تر شدم.نگاهش، لبخندش، تمنا و التماسش، دستاش، صداش...تمام وجودش بهم آرامش می داد. محو نگاهش بودم که یهو صدای داد و فریاد به گوشم اومد، دوستیابی رایگان تلگرام هراسان نگاهی به در کرد و با تعجب پرسید: صدا از خونه ی ماست؟ منم که حسابی ترسیده بودم آخه صدا خیلی به نظرم آشنا بود، متعجب نگاهش کردم و گفتم: نمی دونم.
قلبم رو می شنیدم، ربات دوستیابی رایگان در تلگرام پرسید
صدای جیغ و فریاد یه زن بود که منو صدا میزد و می گفت: آهای هستی خانم! کدوم گوری قایم شدی؟ بیا بیرون ببینم. به وضوح صدای قلبم رو می شنیدم، ربات دوستیابی رایگان در تلگرام پرسید: این کیه هستی؟ صدای ربات های دوستیابی رایگان تلگرام نیست، مطمئنم. وای بهترین ربات دوستیابی رایگان تلگرام. چی شده هستی؟چرا اینجوری شدی؟ از تختم بیرون اومدم.دستم رو گرفت و با نگرانی پرسید: کجا میری؟
این دوستیابی رایگان تلگرامی....خواهر شاهرخ
این دوستیابی رایگان تلگرامی....خواهر شاهرخ. خواهر شاهرخ؟
اینجا چیکار می کنه؟از کجا تورو پیدا کرده؟ نمی دونم دوستیابی رایگان تلگرام این عوضی همیشه برای نابود کردن من یه چیزی تو دستش داره.من باید برم باهاش حرف بزنم. دستم رو محکم تر گرفت و با تحکم و جدیت گفت: تو هیچ جا نمیری. اگه نرم انقدر داد و فریاد می کنه که هم آبروی تو و خانواده ت میره هم آبروی من. به جهنم، بزار بره. دوستیابی رایگان تلگرام! تو چرا نمی فهمی ؟اگه بدونه تو اینجایی دیگه دست از سرمون برنمی داره. اون میدونه من اینجام واسه همین دنبالم اومده. صدای بلند و گوش خراش شکیبا دوباره بلند شد که می گفت: مگه کری؟
چرا بیرون نمیای؟ ببین هستی من میدونم تو تو نگران نباش، مامان و فرزین دست به سرش می کنن. تو این سوراخ موش قایم شدی پس تا آبروی نامزد عزیزت بر باد نرفته خودتو نشون بده دستم رو از دست بهترین ربات دوستیابی رایگان تلگرام بیرون کشیدم و به سمت در رفتم، ربات دوستیابی رایگان در تلگرام با یه جهش بلند جلوم ایستاد و در رو قفل کرد و گفت: نباید بری، اینو بفهم. اگه نرم... ربات های دوستیابی رایگان تلگرام با صداش خونه رو روی سرش گذاشته بود، دلم نمی خواست به خانواده ی بهترین ربات دوستیابی رایگان تلگرام توهین کنه اما اون هرچی از اگه نری هیچی نمیشه، یه کم داد و فریاد می کنه بعد هم میزاره میره.
دهنش در می اومد می گفت. خواستم با صدای بلند صداش کنم بلکه خفه شه اما دوستیابی رایگان تلگرام که از قصدم با خبر شده بود دستش رو محکم جلوی دهنم گرفت و منو به دیوار چسبوند وبا اون یکی دستش که آزاد بود شونه ی راستم رو محکم گرفت و با جدیت ولی آروم گفت: ساکت باش هستی، خواهش می کنم. ربات های دوستیابی رایگان تلگرام خاک برسرت کنن بدبخت، برادر من رو تخت بیمارستان افتاده و داره می میره اما تو انگار نه انگار، تو خواب و بیداری اسم تو رو میاره، شب و روزش شده گریه، دو روزه که داره تو تب می سوزه اما تو از خونه فرار می کنی، لیاقتت همینه.لیاقتت همینه بدبخت. صداش می لرزید فکر کنم داشت گریه می کرد: اگه پای دوستیابی رایگان تلگرامی در میون نبود