
مهرنوش: شبنم. برگشتم سمتش که جیغی کشید و گفت: از لبت داره خون میاد. دستی به گوشه ی لبم کشیدم و به خون روی انگشتهام نگاه کردم. سایت هلو همسریابی دائم: بیا بریم دکتر بیا. نمیخو...
گفتم بیا همسریابی دائم هلو با من بحث نکن.
سایت هلو همسریابی دائم: گفتم بیا همسریابی دائم هلو با من بحث نکن. با همسریابی دائم هلو به سمت بیمارستان رفتیم و بعد از بخیه ی گوشه ی لبم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. هوا دیگه تاریک شده بود، هلو همسریابی دائم هم بعد از چند دقیقه ای جلوی یک آب میوه فروشی نگه داشت، متعجب رو بهش گفتم: چرا این جا ایستادی؟
سایت هلو همسریابی دائم: برم یه آب میوه بگیرم باید حرف بزنیم. بعد از ده دقیقه سایت هلو همسریابی دائم با دوتا آب آلبالو یخمکی اومد. در و باز کردم و ازش گرفتم خودش هم روی جدول کنار ماشین نشست. چرا اون جا نشستی؟ هلو همسریابی دائم: راحتم... میخوام بهتر ببینمت. نگاهش رفت سمت بخیه ی کنار لبم.
به سایت همسریابی هلو دائمی نگاه کردم
از توی آینه ی ماشین به سایت همسریابی هلو دائمی نگاه کردم و پوزخندی زدم. آینه رو بستم و روی صندلی ماشین جابه جا شدم و رو به هلو همسریابی دائم نشستم، پاهام رو از ماشین بیرون دادم و به نی آب میوه نگاه کردم. چه صورتم قشنگ شده، اون از بخیه ی روی پیشونیم که مال تصادف، این هم از بخیه ی لبم.
هلو همسریابی دائم: کار، سایت همسریابی هلو دائمی آره؟ حرفی نزدم که گفت: چه سوال مسخرهای. بهش نگاه کردم و گفتم: وقتی جوابش رو میدونی پس چرا میپرسی؟