ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل فروغ
فروغ
32 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رویا
رویا
45 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل متین
متین
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل هانی
هانی
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
25 ساله از البرز
تصویر پروفایل آوا
آوا
47 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل داریوش
داریوش
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهلا
مهلا
32 ساله از کرج
تصویر پروفایل الناز
الناز
38 ساله از گرگان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
23 ساله از قوچان
تصویر پروفایل آرش
آرش
43 ساله از جاجرم
تصویر پروفایل اسلان
اسلان
40 ساله از بندر عباس

همسریابی تک ماه چگونه است؟

همسریابی تک ماهی از کجا همدیگه رو می شناسین ؟ همسریابی توران قبلا مدلش بودم نگاهش دقیق تر روی صورت و هیکلم گشت و گفت: پس چرا همسریابی تک ماه نیستی ؟

همسریابی تک ماه چگونه است؟ - همسریابی


همسریابی تک ماه

وقتی چشمانم را باز کردم اتاق تقریبا تاریک شده بود، حیرت کردم که از صبح تا غروب افتاب را خوابیده بودم صفحه گوشی ام روی کناری تخت خاموش روشن شد، کنار گوشم گذاشتم و صدای سرحال مورات در گوشم پیچید آماده شو دارم میام همسریابی تک ماه باشه باشه همسریابی تک ماهی حاضر میشم هلن فقط بجنب خیلی کار داریم سریع از تخت پایین پر یدم، صورتم را شستم مرطوب کننده زدم، موهایم را شانه زدم و شلوار جین همراه یک پیراهن طرح مردانه همسریابی هلو برش کوچک و به رنگ خاکستر ی طوسی پوشیدم، موهایم را دم اسبی کردم.

همسریابی تک ماهو جلوی درب هتل تکیه به ماشینش ایستاده بود

کیف دست ی ام و کاور لباسی که می خواستم شب بپوشم را برداشتم و پایین رفتم همسریابی تک ماهو جلوی درب هتل تکیه به ماشینش ایستاده بود، دستم را فشرد و راه افتادیم و تا رسیدن به سالن برایم از عضو های جدید و قدیم مجموعه اش گفت و همسریابی توران در حرفهایش فهمیدم که آن پسرک جوان که آن خاطره افتضاح را برایم رقم زده بود همسریابی تک ماه به مدلینگ امریکا پیوسته بود وارد مجموعه که شدیم مرا به همه اعضا معرفی کرد و چند تن را هم خودم می شناختم کارم را شروع کردم.

امشب تنها لباسهای مردانه نمایش داده میشد و به همین دلیل با مدل های مرد سر و کار داشتم، آنها لباسها را پوشیده بودند و آکسسوری هایشان به عهده من بود یک ساعت با بند چرم مشکی را به مچ یکی از مدل ها که یک دست کت و شلوار همسریابی هلو به تن داشت بستم، چند قدم دورتر ایستادم، با کفش های چرم مشکی اش هماهنگ بود.

همسریابی تک ماهی را صدا زدم تا تایید نهایی را بدهد و بعد هم به سراغ مدل دیگری رفتم

همسریابی تک ماهی را صدا زدم تا تایید نهایی را بدهد و بعد هم به سراغ مدل دیگری رفتم.از بین دست بند ها یک دست بند استیل برداشتم و به دستش انداختم، به نظرم ترکیب بدی نمیشد میان همهمه پشت صحنه چرخ می خوردم و به هر مدلی می رسیدم نظر ی می دادم و همسریابی تک ماهو با روی خوش استقبال می کرد همانطور که دستم را میان موهای یکی از مدل های مرد فرو برده بودم و سعی می کردم تا همسریابی تک ماه بدهم دست چپم از پشت کشیده شد، سرم را که چرخاندم دختر ی با موهای لخت مشکی و صورت گرد سفید به رویم لبخند زد و به زبان ترک ی گفت: بسه دیگه از وقت ی اومدی داری کار میکنی بعد هم مرا روی یکی از صندلی ها نشاند و دستور داد برایم قهوه و کیک بیاورند همین کافی بود تا صدای قارو قور شکمم که میان حجم کارها گم شده بود.

را بشنوم و یادم بیاید که از صبح چیزی نخورده بودم و او همچنان با لبخند نگاهم میکرد، من هم لبخند زدم و گفتم: شما اینجا چکاره این ؟ خندید و گفت: تقریبا هیچ کاره متعجب نگاهش کردم و او با انگشت شستش به همسریابی تک ماهو اشاره کرد و گفت: نامزدشم پر ذوق کمی ُ به سمتش متمایل شدم و گفتم: واقعا ؟ با سر تایید کرد و همسریابی هلو به آغوش کشیدمش و گفتم: چطور از تو چیزی به من نگفت؟

خیلی وقت نیست آخه دستش را روی میز فشردم و گفتم خیلی خوشحالم خندید از قیافه ات مشخصه من هم خندیدم و کیک و قهوه را که آوردند دلی از همسریابی هلو دراوردم و بعد او که خودش را سلین معرف ی کرده بود پرسید تو و همسریابی تک ماهی از کجا همدیگه رو می شناسین ؟ همسریابی توران قبلا مدلش بودم نگاهش دقیق تر روی صورت و هیکلم گشت و گفت: پس چرا همسریابی تک ماه نیستی ؟ با شوخی گفت.

مطالب مشابه