![سایت همسریابی دو همدم سایت همسریابی دو همدم](posts/2021/09/08/vjy7xprviqg4ub0jkiw5my26chqezo9ltbalkrdg.jpg)
اخماش تو هم بود شربت البالو درست کردم و بردم سمتش و خم شدم شربتو برداره دست ب سینه شدو اخماشو بشتر رفت تو هم.شربت گذاشتم رو عسلی و خودم رو زانو نشستم.داداش....داداشی...جواب نداد...سرمو گذاشتم رو پاش و گفتم همسریابی دو همدم بزرگترین سایت با من قهر نباش.. حالو روزم خوب نبود داداش وقتی همسریابی دو همدم رفت نمیدونم چم شده بود.
همسریابی دو همدم جدید عزیزم من اگه قهرم بخاطر اینه که نگرانتم
ببخشید میدونم اشتباه کردم باشه تکرار نمیشه. بادستش سرمو نوازش کردو گفت همسریابی دو همدم جدید عزیزم من اگه قهرم بخاطر اینه که نگرانتم عزیزم از صبح تا حالا دلم هزار راه رفت حالا ام سرتو بردار سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید باهات قهر نبودم ک آشتی شم فقط دل گیر شدم حالام ک فکر میکنم یه آجی بیشتر که ندارم.پس دیگه تموم شد.و یه لیوان شربتو داد دستم و یکیم واسه خودش برداشتو گفت حالا بخوریم. با هم خوردیم سرم به شدت درد میکرد.
همسریابی دو همدم بزرگترین سایت فهمید نمیتونم غذا درست کنم. و گفت امشب بخاطر اینکه حال سرآشپز بده بنده نوکر سرآشپز غذای مخصوص درست میکنم.... بعد از نیم ساعت صدام زد رفتم تو آشپز خونه یه املت درست کرده بود باهم خوردیم و بعد از یکم حرف زدن خواستم برم تو اتاق بخوابم که همسریابی دو همدم بزرگترین سایت گفت. همسریابی دو همدم جدید باهات حرف دارم میشه چند لحظه بمونی.دارم دنبال یه راهی میگردم که همسریابی دو همدم رو نجات بدم از دست اون دختره وهمچنین با این حرف همسریابی دو همدم بزرگترین سایت جا خوردمو آروم آروم رفتم نشستم رو مبل روبروش.
امروز یکی از بچه ها یه ایرادی تو پیدا کرد اون اصلا از کاری که همسریابی دو همدم کرده هیچ خبری نداشت و حالت سرسری ب من گوش زد کرد بعد از ظهر که خودم همون معامله هاشون با ایرانو چک کردم و فهمیدم که همون روز سه تا از چهار تا ماشین حمل داروها از ایران مجوز گرفته بود ینی یکی از ماشینا ناپدید شده بود سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید همون رو دادم ب داییم که بعد از کلی هماهنگی با همکاراش قسمت نامعلوم معلوم شد.
قضیه از این قرار بود که همون یه ماشین بعد از دو روز خواسته بود از مرز رد بشه گرفته بودنش اما هیچ اعترافی نکرده بود چون اون راننده خودش و ماشینشو باهم بعد از اینکه گیر افتاده بود و فهمیده بود هیچ راهی نداره تو ماشین نشسته بود
ما باید پیگیر شیم که کجای ایران وکدوم شرکتا با این شرکت کره ای هم دستن البته منظورم از ما همون که با ما میان کره و البته این موضوع فقط بین سایت همسریابی دو همدم وتومیمونه. یه موضوع دیگه دونفر از بچه های این دایره با ما برای پیداکردن سر نخ میان.دوهفته دیگه هم پرواز داریم. اینارو گفتم که درجریان باشی چون همسریابی دوهمدم اناهیتا تورو معرفی کرد واسه اعزام به کره باخودم...با همسریابی دو همدم جدید نشستیم و کلی از چک کردیمو یه لیست از کاراشون نوشتیم بعد از تمومشدن کارامون نگاهی ب ساعت کردم سه رو نشون میداد. همسریابی دوهمدم اناهیتا رفت تو اتاق من بعداز شب بخیرو منم رفتم تواتاق ادرس سایت همسریابی دو همدم.
عکس همسریابی دو همدم جدید رو دیوار روبروی در بود
اتاق آریا پر بود از عطر همسریابی دو همدم درو باز کردم عکس همسریابی دو همدم جدید رو دیوار روبروی در بود انگار تا حالا ندیده بودمش.آروم آروم رفتم نزدیک و یه بوس از رو گونه اش زدم.و شروع کردم باهاش حرف زدن آری چهارده روز دیگه میبینمت همینطوری ب عکس خیره بودم که نفهمیدم کی خوابم برده بود ساعت پنجو نیم پا شدم بخونم رفتم تو پذیرایی همسریابی دوهمدم اناهیتا رو دیدم که داشت سر میگفت با. انگار سنگینی نگامو حس کردو نگاهش ب کانال همسریابی دو همدم افتاد. وگفتم سلام قبول باشه. سلام به روی ماه نشستت.صبح توام خیر باشه آجی.. خوندمو بعد از رفتم میز صبحونه رو چیدم.سه تا آب پرتغال ریختم یکیش تو سینی با یه شکلات گذاشتم رو اپن و اومدم نشستم سايت همسریابی دو همدم اومد نشستو باهم شرو کردیم.