![لینک ورود به سایت توران لینک ورود به سایت توران](posts/2022/02/06/y2wiozheq04nkvliuofpxa1cbe7mj8lrjxnshkfq.jpg)
با اومدن اسم دیانا اخمی کردم که ورود به سایت توران 81 فهمید یکم ناراحت شدم و سریع گفت: ورود به سایت همسریابی توران 81 کلیک کنید من معذرت میخوام تو...اصلا فراموش کن چی گفتم آسانسور که وایساد درش و باز کردم و همزمان مهم نیستی گفتم. کلید و چرخوندم و با ورود به سایت همسریابی توران 81 رفتیم داخل خونه. کیفم و گذاشتم روی جا کفشی و متعجب خونه رو نگاه کردم که ورود به سایت توران۸۱ گفت: اینا نمیتونن خونه رو تمیز نگه دارن نه؟ رفتم سمت لباس ممد که پرت شده بود روی مبل و گفتم: درسته شلختن ولی...دیگه ترلان تحمل طویله بودن خونه رو نداره عجبیه که تمیزش نکرده لباس و گذاشتم روی مبل و اسم ورود به سایت توران و صدا زدم ولی جوابی نشنیدم.
ورود به سایت توران 81 بدو بدو خواست بیاد سمت
شونه ای بالا انداختم و رفتم در اتاق ترلان و باز کردم و با صحنه ای که دیدم جیغی کشیدم و رفتم عقب ورود به سایت توران 81 بدو بدو خواست بیاد سمتم. ورود به سایت توران و ممد از خواب پریدن و ترلان تازه فهمیده بود که چه خاکی ریخته رو سر خودش ترلان با جیغ بلند شد و ممد کلافه داشت نگا ِه دور و بر میکرد. با داد گفتم: شما دو تا چه غلطی کردین؟ میفهمین چیکارکردین؟ ترلان هیچی نگفت و فقط یه گوشه کز کرده بود و داشت گریه میکرد ورود به سایت توران روبه ممد با گریه و جیغ و داد گفت: نقشت همین بود نه؟ اینکه من و بی آبرو کنی؟ ورود به سایت همسریابی توران 81 چنگی زد به موهاش که ممد گفت: من نمیدونم، واقعا نمیخواستم همچین اتفاقی بیفته من، من متاسفم ورود به سایت توران با داد گفتم: به نظر تو الان متاسف بودن تو...ممد باورم نمیشه واقعا باورم نمیشه یه غول ساختی توی ذهنم از خودت باورم نمیشه این و دارم بهت میگم ولی؛ دیگه بهت اعتماد ندارم فکر میکردم با اینکه منحرفی میفهمی نباید با هرکسی از این کارا کنی. ورود به سایت همسریابی توران۸۱ خط قرمز من بود.
ورود به سایت توران۸۱ گفت: خراب کردی ممد ممد با داد گفت: گفتم که نمیخواستم این اتفاق بیوفته. حدیث با گریه رفت سمت ممد و زد توی گوشش و گفت: 'محمد تو چیکار کردی؟ من...بهت اعتماد داشتم که موندم خونت تو چیکار کردی؟ بهت اعتماد داشتم دیگه نتونست ادامه بده و زد زیرگریه. رفتم سمتش و بغلش کردم و گفتم: تقصیر خودتم بود ترلان روبه ورود به سایت توران 81 گفتم: ورود به سایت همسریابی توران، امشب میشه ترلان... ورود به سایت همسریابی توران 81 سریع حرفم و قطع کرد و گفت: عیبی نداره سری تکون دادم و با ارسلان رفتیم سمت اتاق من و ممد و با ورود به سایت توران۸۱ تنها گذاشتیم. ورود به سایت همسریابی توران کاشی کلافه نگاهم و دوختم به در بسته ی اتاق ورود به سایت همسریابی توران 81 (جدید) و روبه ممد گفتم: ممد خودت میفهمی چیکارکردی؟ ممد لباسش و از روی مبل چنگ زد و پوشید و گفت: خودمم نمیدونم چیکار کردم ورود به سایت توران 81 من نمیخواستم این اتفاق بیفته باور کن بهش نگاه کردم و سری تکون دادم و با ناراحتی گفتم: بعید میدونم.
ترلان و ورود به سایت همسریابی توران 81 (جدید) بهت اعتماد داشته باشن
که دیگه، ترلان و ورود به سایت همسریابی توران 81 (جدید) بهت اعتماد داشته باشن ممد بلند شد و گفت: غلطیه که خودم کردم خودمم درستش میکنم خواست بره سمت اتاق ورود به سایت همسریابی توران 81 کلیک کنید که مچ دستش و گرفتم و گفتم: ممد نرو فعلا فعلا نرو با حرص دستش و از توی دستم کشید بیرون. کلافه نگاهی به اینور و اونور کرد و لیوان روی میز و برداشت و یهو پرتش کرد روی دیوار رفتم سمتش و گفتم: این غلطا چیه میکنی؟ بس کن ممد بشین نگاهش کردم. میتونستم از توی نگاهش پشیمونی رو بخونم یه لحظه فکرم رفت سمت اینکه منم بخوام با کسی که دوستش دارم و دوستم داره، همچین کاری و انجام بدم اونم درحالی که موافق نباشه