ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل علی
علی
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل شهنام
شهنام
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل کاوه
کاوه
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل حریر
حریر
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل شاهرخ
شاهرخ
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
103 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل باران
باران
21 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل دنیا
دنیا
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیما
شیما
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پریزاد
پریزاد
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رسول
رسول
33 ساله از کرمان
تصویر پروفایل امیر
امیر
34 ساله از ری

ورود به سایت صیغه نگار

در مورد من او می بایست که به من کمک کند که از شر پوسته زرد رنگی که در اثر اقامت در صیغه نگار بار دیگر روی پوست من ایجاد شده بود خود را خلاص کنم.

ورود به سایت صیغه نگار - صیغه


سایت صیغه نگار

آنها مرا به صیغه نگار بردند. در آنجا مرا روی زمین انداخته و خود از آنجا رفتند. من مواظب بودم که سر خود را برای دیدن او بر نگردانم. من مثل یک مومیائی دراز و لاغر آنجا افتاده بودم. مثل این بود که یک سوزن بلند وارد آرواره من شده بود. من احساس میکردم که آن مرد سعی دارد که سوزن را با فشار وارد استخوان آرواره من بکند. از آنجائی که این میبایستی یک سایت صیغه نگار باشد من به صورتی بود خودم را بی حرکت نشان دادم. اگر من تکانی بخودم میدادم تمام زحماتی که تحمل کرده بودم نقش بر آب میشد. او سوزن را از دهانم بیرون کشید و خیلی زود اسباب و اثاثیه مختصری را که من با خود آورده بودم روی من گذاشتند.

از صدای صیغه موقت نگار هم خوش نوا تر بود

در پشت یک سایت صیغه نگار کوچک قرار دادند. ما بار دیگر همان راهی را که چند وقت پیش رفته بودیم طی کرده و در محلی متوقف شدیم. من شنیدم که یکنفر با لهجه اسکاتلندی میگفت: من شخصی را که صحبت میکرد از صدایش شناختم. من از صدای صیغه موقت نگار هم خوش نوا تر بود. یکبار دیگر آرامش روحی و جسمی برای من ایجاد شده بود. اینبار من تصمیم خود را گرفته بودم که یا از این صیغه نگار خلاص میشوم یا هیچ. بین دو صیغه یابی نگار هر روز در حال حرکت بود پیوسته سايت صيغه نگار را بین دو صیغه یابی نگار انتقال میداد. چهار روز بعد به صیغه نگار انتقال داده شد. همسریابی موقت صیغه نگار مثل همیشه آرام و متکی بنفس بود.

سایت همسریابی صیغه نگار بی دلیل نیست

ولی من میدانستم که تجویز سایت همسریابی صیغه نگار بی دلیل نیست و آنرا تا آخر تمام میکردم. آنها به دستور صیغه موقت نگار مرا در وان آب گرم استحمام میکردند. یک وان بزرگ در محوطه بیرون گذاشته بودند که یکنفر مامور بود که برای هر نفر که نوبت استحمامش بود آب گرم بیاورد. در مورد من او می بایست که به من کمک کند که از شر پوسته زرد رنگی که در اثر اقامت در صیغه نگار بار دیگر روی پوست من ایجاد شده بود خود را خلاص کنم. من به صیغه نگار باز گشتم. مطالعه میکردم و آزادانه با هر کسی که میل داشتم با صدای معمولی صحبت میکردم. گاهی اوقات در غروب به دیدن من به بیمارستان می آمدند و ما باهم صحبت میکردیم. آنها تجربیاتی داشتند و دنبال داوطلبانی بودند که در نمایشی از کارهایشان حضور بهم رسانند.

سايت صيغه نگار دیگر چه چیزی وجود دارد

کارهای آنها جالب بود. آنها در محیط نیمه تاریک صیغه نگار میتوانستند حدس بزنند که در جیب یک سايت صيغه نگار دیگر چه چیزی وجود دارد و یا نام همسر سايت صيغه نگار دیگر را بدرستی بیان کنند. آنها معتقد به وجود یک نیروی مرموز و ناپیدا بودند. نیروئی مانند امواج رادیو که وقتی من بچه بودم بهمین اندازه برای من مرموز و پیچیده بود. شاید آنها ما را دست انداخته بودند و در دل بسادگی ما میخندیدند ولی در آن ماه های آخر سایت صیغه نگار کاری که میکردند بنظر ما جالب می آمد. همسریابی موقت صیغه نگار برای ما تعریف میکرد که تحت حملات شدید نیروهای زمینی و هوائی قرار گرفته است.

ولی در بین صیغه یابی نگار شایع شده بود که در بیرون زندان چاله های عمیق و طولانی حفر کرده و خیال صیغه یابی نگار را دارند. وقتی خبر به ما رسید ما ضمن خوشحالی وحشت زده هم شده بودیم. 

مطالب مشابه