ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل امید
امید
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهار
بهار
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل بانو
بانو
40 ساله از اراک
تصویر پروفایل حسین
حسین
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل پدرام
پدرام
41 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مهرنوش
مهرنوش
37 ساله از آبادان
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل فرهاد
فرهاد
41 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بابک
بابک
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از دامغان
تصویر پروفایل میترا
میترا
25 ساله از تهران

ورود به موسسه ازدواج موقت صالحین چگونه است؟

داشتید اینبار موسسه ازدواج موقت صالحین لبخند زد و روی صندلی کنار پدر نشست.موسسه ازدواج موقت صالحینا گفت: همه چیز رو آماده کردم چیدم روی میز توی آشپزخونه

ورود به موسسه ازدواج موقت صالحین چگونه است؟ - ازدواج موقت


موسسه ازدواج موقت صالحین مجازی است؟

زنگ آیفن خبر از آمدن یکی از آنها میداد.موسسه ازدواج موقت مهر بود.درب را باز کرد و برای استقبال به طرف در سالن رفت و آن را هم باز کرد.موسسه ازدواج موقت مهر بسیار پر انرژی بود.موسسه ازدواج موقت مهر سلام گرمی کرد و موسسه ازدواج موقت صالحین هم با همان انرژی جوابش را داد و به محض اینکه چشمش به پدر افتاد سوت بلندی کشید و گفت: خوش تیپ کردی.

موسسه ازدواج موقت مهر گفت

جناب پیروزفر سلام عرض شد و جواب پدر لبخند کوتاهی بود موسسه ازدواج موقت صالحین رو به موسسه ازدواج موقت مهر گفت: بابا رو همیشه یکشنبه ها واسه هنرجوها انقدر دلبرانه تیپ میزنی؟. موسسه ازدواج موقت صالحینگ با بله بلندی گفت: شما که هیچوقت افتخار ندادید یکشنبه ها بیاید اینجا از او که پنهون نیست از تو چه پنهون از خط و خطاطی عقم میگیره.حالا اگه طراحی یا نقاشی بود یکاریش میکردم.

الانم درد مجبوری اومدم.از دست این بچه ها! بچه نیستن...توله ان موسسه ازدواج موقت صالحینگ خندید که موسسه ازدواج موقت صالحین ادامه داد: در ضمن! معاشرت منو با خودت بی منت نکن.من قبلا چند. مرتبه یکشنبه ها اومدم توی این خونه نه برای گپ و گفت و تمرین خط اومدید

موسسه ازدواج موقت صالحین لبخند زد

نمونه واسه تاکسی درمی بدید بهم یا کار دیگه ای داشتید اینبار موسسه ازدواج موقت صالحین لبخند زد و روی صندلی کنار پدر نشست.موسسه ازدواج موقت صالحینا گفت: همه چیز رو آماده کردم چیدم روی میز توی آشپزخونه, شیرینی و شکلات و هر ظرفی که بنظرم نیاز میشد.شربت درست کردم توی یخچاله.چاییم دم کردم.پولکیم اگه تموم شد توی کابینت هست.شمام اگه زحمت پذیرایی ازشونو نکشید و بهشون بگید خودشون کمک میکنن.بچه های خوبین.در ضمن...یادتون نره خط تمرین کنیدا! فقط نشینید به حرف زدن.

مطالب مشابه