ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پروانه
پروانه
33 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل اشکان
اشکان
32 ساله از آبادان
تصویر پروفایل هوتن
هوتن
36 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سحر
سحر
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمود
محمود
34 ساله از سراوان
تصویر پروفایل سیما
سیما
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل شیما
شیما
38 ساله از قزوین
تصویر پروفایل شاهد
شاهد
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل مینا
مینا
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل یاشار
یاشار
37 ساله از کبودرآهنگ
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
33 ساله از آذرشهر
تصویر پروفایل حبیب
حبیب
36 ساله از فارسان

ورود به همسریابی دائم

سعی کرد با همسریابی دائم شیدایی هم کلام نشود. تا وقتی که کار هایشان در آتلیه تمام شود، یک کلمه هم با همسریابی دائم اصفهان حرف نزد

ورود به همسریابی دائم - همسریابی


تصویر همسریابی دائم

لباس سفید عروس، به همسریابی دائم هلو خیره بود که نمی دانست چرا این جاست. بی حرکت به چهره ی آرایش شده و موهای پیچیده شده اش نگاه می کرد. با تاج روی موهایش شبیه ملکه ها شده بود. دوری زد و بیشتر در عمق چشمان سیاه خودش، خیره شد. یک لحظه در قاب آینه تصویری از چشمان همسریابی دائم دید. لرزه ای به جانش افتاد و دستش را روی آینه گذاشت. هرچه بیشتر فکر می کرد به هیچ نتیجه ای نمی رسید. دکترش گفته بود نباید زیاد روی مغزش فشار بیاورد، والا سردرد های وحشتناکی می گیرد. دوباره به آینه ی سالن آرایشگاه خیره شد.

قامت همسریابی دائم هلو را پشت سرش دید، اخم هایش را توی هم کشیده بود. کت وشلوار شیری رنگی بر تن داشت. بدون نگاه خاصی دست همسریابی دائم را گرفت.

-اگه از آینه دل کند می شی، بریم آتلیه کلی وقت می بره باید زود تر برسیم باغ. توی ماشین کنار سپهر که قرار گرفت، بی خودی دلش گرفت. برای همسریابی دائم در واتساپ و مادرش که با چشمان اشکی مقابل سالن ایستاده بودند دستی تکان داد. دوباره از آینه ی آفتاب گیر ماشین به صورت خودش زل زد. خنده دار بود که دنبال همان جفت چشم عسلی می گشت. -به نظرت اگه لنز عسلی می گذاشت بیشتر بهم نمی اومد؟

همسریابی دائم لبخندی زد، وقتی یاد چشمان عسلی رادوین افتاد محکم روی دنده ماشین کوبید.

قراره به چشم همسریابی دائم شیدایی فکر کنی؟

نه همین رنگ چشمای خودت قشنگه، تا شب قراره به چشم همسریابی دائم شیدایی فکر کنی؟ چه قدر شما خانوما بیکارید، همسریابی دائم در واتساپ همه مالیدن به سر و صورتت هنوز دنبال عیب و ایرادی؟ همسریابی دائمی هلو بغ کرده شنلش را روی صورتش کشید. هر چی می گم بی خودی سر وصدا کن. زشت شدم بگو زشت شدی دیگه چرا به در می گی دیوار بشنوه، یعنی چی می گی این همه بهت چیزی مالیدن؟ هنوز دنبال ایرادی از نظر خودم بدون اینا هم خوشگلم.

همسریابی دائم خندید، خنده ای که بیشتر شبیه به پوزخند بود. -بر منکرش لعنت، مگه من گفتم زشتی؟ هرچی باشه زنمی باید ازت تعریف کنم دیگه -زبونت فقط مثل نیش ماره، دیگه نمی خوام باهام حرف بزنی اه. ناخن های الک زده اش را کف دستش فرو کرد و دیگری سعی کرد با همسریابی دائم شیدایی هم کلام نشود. تا وقتی که کار هایشان در آتلیه تمام شود، یک کلمه هم با همسریابی دائم اصفهان حرف نزد هیچ توجهی به بگو و بخندش با فیلم بردار هم نکرد. می دانست برای در آوردن حرصش این گونه رفتار می کند. وارد مجلس که شدن به لطف رسم و رسومات خانوادگی و تعصبات پدرش زنانه و مردانه جدا برگزار می شد. آنلی تنها وارد مجلس شد و تا وسط های مجلس کنار مهمانان خندید و خوش گذراند. همسریابی دائم در واتساپ هم به جمع زنانه اضافه شد.

حسابی با همسریابی دائم هلو جیک تو جیک شده بود

بعد از اجرای دستورات فیلم بردار که حسابی با همسریابی دائم هلو جیک تو جیک شده بود. رقص دو نفره و رقص با مهمانان را انجام دادند، همسریابی دائمی هلو فقط نگاهش روی چشمان سرکش و هیز همسریابی دائم شیدایی می چرخید. تمام زنان را از نظر می گذراند و چند باری به فیلم بردار چشمک می زد. آنلى آن قدر از حرصش انگشتان پایش را داخل کفش فشار داد که احساس می کرد ناخن انگشتش شکست! بعد از چند دور رقص روی جایگاه عروس و داماد قرار گرفتند. -چرا این قدر حواست به همه جا هست، می خوای با فیلم بردار برید اتاق عقد خالیه سپهر بی خیال با دستمال کاغذی عرق روی پیشانی اش را گرفت. چی می گی واسه خودت، چرا تهمت بی خود می زنی.

مطالب مشابه