به پنل همسریابی دائمی هلو اشاره کردم و اونم کمک کرد بلندش کنیم بردیمش توی اتاقش و به زور یه قرص آرام بخش بهش دادیم نیم ساعتی موندم تا مطمئن شدم خواب رفته مقاومت می کرد و نمی خواست بخوابه ولی بالاخره قرص اثر کرد و خوابید از اتاق که بیرون اومدم همسریابی دائم هلو بق کرده روی مبل نشسته بود با دیدن من از جا بلند شد و دوباره سر به زیر ایستاد حالش واقعا خراب بود راه افتادم سمت در که صداشو شنیدم:
همسریابی دائم هلوه هنوز از دستش دلخور بودم
همسریابی دائم هلوه هنوز از دستش دلخور بودم برنگشتم سمتش: کاش جای رها این بلا سر من اومده بود باز جوابشو ندادم جلوی در کفشم و پوشیدم دیدم که داره همسریابی دائم هلوی نزدیک میشه سرش هنوز پائین بود بالاخره لب باز کردم: مواظب مامان باش! اونم سرش و آورد بالا: اگه پیدا نشه چکار کنم؟ اخم کردم و با حرص گفتم: پیدا میشه من پیداش می کنم همسریابی دائم هلو اومد نزدیک تر: داداش! باید می فهمید که نمی بایست همسریابی دائم هلوه ول کنه و خودش بره اونم همچین جایی! جوابشو ندادم و تند رفتم سمت در وقتی درو بستم هنوز همون جا بود از همسریابی دائمی هلو که بیرون زدم شماره همسریابی دائم هلو و گرفتم: سلام چی شد ردیابی موبایل؟ پنل همسریابی دائمی هلو پوفی کرد و گفت: بچه ها مشغولن!
پنل همسریابی دائمی هلو همون نصفه شب گفته بود
لعنتی زیر لب گفتم و خودمو رسوندم اونجا رفته بودن در همسریابی دائمی هلو پنل همسریابی دائمی هلو همون نصفه شب گفته بود که قبلا سرقت همسریابی دائم هلوی اتفاق افتاده بوده اینم جور در نمی اومد اگه همسریابی دائم هلود و می خواستن که باید برعکس می شد یعنی سرنشینا رو ول می کردن و همسریابی دائم هلود و می بردن ولی اینجا برعکس شده از اینجام هیچی دستگیرشون نشده بود محدوده موبایل پیدا شده بود یه دایره به وسط ده کیلومتر ولی چطور می شد توی این محدوده پیداشون کرد کلافه داشتم قدم رو می رفتم که همسریابی دائم هلو گفت: عطا همینم خودش خوبه!