
کانال ازدواج موقت محصنین که عصبی شده بود با لحن تندی گفت: شما حق نداری هر طوری که دوست داری دربارم فکر کنی! من همچین نامردی در حق هیچ کسی نمیکنم, چه برسه در حق عشقم خونسرد گفت: آهان! پس یکی از نشونه های عاشق بودن, پیشکش عشقت به کسی دیگه! ست هان کانال ازدواج موقت با عکس ساکت شد حرفی برای گفتن نداشت استاد ادامه داد: بهت گفته بودم که کمکت میکنم
کانال ازدواج موقت محمدی بدست بیاری
کانال ازدواج موقت محمدی بدست بیاری, گفتم رفیقتم ولی وقتی باهام رو راست نیستی کاری از دستم بر نمیاد چرا فکر میکنید باهاتون رو راست نیستم؟ چون نمیگی از چی داری فرار میکنی کانال ازدواج موقت با عکس آه کشید: کاش حداقل یک نفر توی این دنیای خاکی حق رو به من میداد سپس جوجه های کباب شده را داخل بشقاب گذاشت استاد بشقاب را برداشت و در حین رفتن گفت: تا کسی حرفاتو نشنوه بهت حق نمیده حق دادن که چشم بسته نمیشه و با گفتن این حرف به سالن رفت کانال ازدواج موقت نور که در آشپزخانه در حال چک کردن پلو بود, بشقاب را از دست استاد گرفت و تشکر کرد پلو دم کشیده بود, زیر اجاق گاز را خاموش کرد و بشقاب جوجه را داخل فر گذاشت زنگ آیفن خبر از آمدن خانواده فرهی میداد
کانال ازدواج موقت نور را در آغوش کشید
دکمه آیفن ر ا زد و منتظر شد تا خانم فرهی وارد سالن شد مثل همیشه کانال ازدواج موقت نور را در آغوش کشید کانال ازدواج موقت محمدی سالم گرمی کرد و جواب گرمی هم شنید مانتوی کالباسی تنش بود لبخند زد و گفت: خوشحالم باز این مانتوی کالباسی رو تنتون میبینم ممنون عزیزم تصمیم گرفتم چند دست لباس رنگی بخرم باید یروز همراهم بیای کانال ازدواج موقت نور تنها لبخند زد آیا فرصت همراهی خانم فرهی را داشت! صدای سالم احوالپرسی خانم فرهی با استاد رشته افکارش را پاره کرد کانال ازدواج موقت محمدی پرسید: پس آقای فرهی؟ مونده توی حیاط پیش کانال ازدواج موقت محصنین کانال ازدواج موقت نور به سمت آشپزخانه رفت تا چای بریزد و خانم فرهی هم که دنبالش میرفت گفت: این فرهی دستمو گذاشت الی پوست گردو چندین بار بهش زنگ زدم و گفت ده دقیقه دیگه میام