
با همون ولم صدا که قصد داشت جفت پرده های گوشمو پاره کنه گفت: دوستیابی افراد نزدیک شیرین زبونی نکن، برنامه دوستیابی افراد نزدیک ندارم دنیز، بت میگم کجا بودی؟ خندم گرفته بود، میگفت برنامه دوستیابی افراد نزدیک ندارم، ِکی داشت؟ تو که کلا ربات دوستیابی افراد نزدیک تلگرام نداری میدونم لازم نیست یادآوری کنی، ولی دانلود برنامه دوستیابی افراد نزدیک واقعا قبرستون بودم.
حالا اگه میشه تشریفتونو ببرین کنار بهترین برنامه دوستیابی افراد نزدیک برم
حالا اگه میشه تشریفتونو ببرین کنار بهترین برنامه دوستیابی افراد نزدیک برم رد کارم گوشیمو جلوم گرفت و گفت: دوستیابی افراد نزدیک چرا گوشیتو نبردی؟قبلش نباید به ربات دوستیابی افراد نزدیک تلگرام یه خبر میدادی که کل شهرو دنبالت نگردم؟ نفس عمیقی کشیدم که صدام بالا نره، دستمو سمت گوشیم بردم و از دستش قاپیدمش... مگه تلفنتو جواب میدی که دانلود برنامه دوستیابی افراد نزدیک بت خبر بدم عزیزم؟معلوم نیست از صبح تا شب کجا سرت گرمه که تو کل روز ربات دوستیابی افراد نزدیک تلگرام کلا دو سه ساعت بیشتر نمیبینمت، تازه اون چند ساعت زورکی هم برنامه دوستیابی افراد نزدیک نداری حرفای یکطرفش باعث میشد که هر چی تو نرم افزار دوستیابی افراد نزدیک هست و نیستو جمعا یه جا بریزم بیرون، با اندکی مبالغه، عی ِن خودش… با خشم نگاهی بهم انداخت و از سر راهم کنار رفت بهترین برنامه دوستیابی افراد نزدیک نمیخواست این شرایطو.
نرم افزار دوستیابی افراد نزدیک نمیخواست باهاش بگو مگو کنم
نرم افزار دوستیابی افراد نزدیک نمیخواست باهاش بگو مگو کنم، بهترین برنامه دوستیابی افراد نزدیک هیچکدو ِم اینارو نمیخواست اما چاره ای واسم نمیذاشت... جز آرامش هیچی نمیخواستم لباسامو که عوض کردم سمت آشپزخونه راه افتادم، بوی سیگار توی خونه پیچیده بود، آهی کشیدم و سمتش رفتم ؛ میدونست که نمیتونم بی تفاوت باشم کنارش نشستم و نگاه پر از غم و گلایمو بهش دوختم... نگاهم نمیکرد خواست سیگارو میون لباش بذاره که از دستش گرفتم و آروم گفتم: دردت چیه؟ پوزخند زد و خودشو با کنترل تلویزیون مشغول کرد... سیگار توی دستمو برنامه چت و دوستیابی افراد نزدیک جاسیگاری خاموش کردم و همونطور که دستشو میون دستام میگرفتم ادامه دادم: باهام حرف بزن، ربات دوستیابی افراد نزدیک تلگرام زنتم، نباید بدونم چی آزارت میده؟ نگاهش میلرزید، بغض بیخ گلومو گرفت، میدونستم حالش خوب نیست و یه چیزی داره اذیتش میکنه اما آخه چی؟ اگه میدونستم شاید میتونستم لاقل با حرفام غماشو کمتر کنم ولی وقتی هیچی نمیدونستم چه کاری از دستم برمیومد؟ لبامو برای پس زدن بغضم روی هم فشار دادم و لب زدم: اگه نمیخوای بگی نگو ولی انقدر خودتو زجر نده که دانلود برنامه دوستیابی افراد نزدیک زجر میکشم دوستیابی افراد نزدیک، نکن بالخره نگاهم کرد ؛ چشماشو بست و خودشو سمتم کشید بی اراده بهترین نرم افزار دوستیابی افراد نزدیک آغوشم کشیدمش، نمیدونم، شاید حسم درست عمل کرده بود و اونم همینو میخواست چون با حرکتم دستاشو پشت کمرم برنامه چت و دوستیابی افراد نزدیک هم گره زد دستمو نوازشگرانه توی موهاش کشیدم و گفتم: بمیرم واسه دلت که نمیدونم چه دردشه بعد از چند لحظه ازم فاصله گرفت و زیر لب گفت: برنامه دوستیابی افراد نزدیک... مشغول درست کردن شام شدم، فکرم یه لحظه هم از دوستیابی افراد نزدیک دور نمیشد، بدجوری نگرانش بودم... نمیدونستم چی اذیتش میکنه و همین عذابم میداد، این روزا حال خوشی نداشت شام که آماده شد میزو چیدم و صداش زدم، بعد از چند دقیقه اومد و روی صندلی نشست...