ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل فروغ
فروغ
32 ساله از شیراز
تصویر پروفایل هانی
هانی
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
23 ساله از قوچان
تصویر پروفایل سینا
سینا
38 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مهلا
مهلا
32 ساله از کرج
تصویر پروفایل آوا
آوا
47 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل رویا
رویا
45 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل علی
علی
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
25 ساله از البرز
تصویر پروفایل محمد
محمد
29 ساله از مشهد
تصویر پروفایل حسام
حسام
35 ساله از مشهد
تصویر پروفایل الناز
الناز
38 ساله از گرگان

یافتن سایت همسریابی گوگل

سایت همسریابی با عکس و تلفن حق نداشتم اون کارو بکنم اگر هم دیدی سایت همسریابی رایگان گوگل هشت روز نیومدم فقط بابت همین بود پس شمرده بود

یافتن سایت همسریابی گوگل - همسریابی


سایت همسریابی گوگل

به جز... ب درب ماشین را باز کردم و نمی دانم چرا لبانم به گز گز افتاده بود! نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم آرام باشم از ماشین پیاده شدم و به سمتش چرخیدم، از این جا تا درب حیاط که او ایستاده بود حدود بیست متر فاصله بود درب حیاط پشت سرش بسته شد و نگاهش به من بود...

عقلم یک ریز زیر گوشم غر میزد و قلبم در سینه یک ریز بال و پر بعد از آن اتفاق ی که بین مان افتاده بود چه باید می گفتم ؟ سالم می کردم و میگفتم خوش آمدی یا اینکه میگفتم از سایت همسریابی با عکس و تلفن برو، چه باید می گفتم؟

همانطور به سایت همسریابی معتبر رایگان نزدیک میشد

چند قدم جلو آمد و سایت همسریابی گوگل سعی کردم محکم سرجایم بایستم و گفتم: خونه منو چطور پیدا کردین ؟ او همانطور به سایت همسریابی معتبر رایگان نزدیک میشد و تپش قلبم گوش هایم را پر کرده بود وقتی به چند قدمی ام رسید ایستاد نگاهم به کتانی های سفیدش بود ازشلوار جینش گذر کرد، تی شرت سفید و سویشرت مشکی اش را پشت سر گذاشتم و نگاهم در نگاه عسلی و جذابش نشست متاسفم سایت همسریابی رایگان گوگل حرف ی بود که بعد از هشت روز گفته بود، متاسف بود؟

از چه ؟ از ان بوسه یا آن که گفته بود مرا می خواهد ؟ همسریابی انلاین با شماره تلفن ؟ بین لبانم باز شد برای ذره ای هوا و او کمی به طرفم خم شد و گفت: نه از اینکه می خوامت.. .متاسفم بابت اون اتفاق که نمیدونم یهو از کجا به سرم زد از شرم سرم فرود آمد و او گفت: سایت همسریابی با عکس و تلفن حق نداشتم اون کارو بکنم اگر هم دیدی سایت همسریابی رایگان گوگل هشت روز نیومدم فقط بابت همین بود پس شمرده بود، او هم مانند من روزها را شمرده بود سایت همسریابی گوگل هم اومدم اینجا که عین آدم بگم...

مکث کرد، دستش را جلو اورد دستم را که در هوای خرداد ماه یخ کرده بود گرفت با شستش پشت دستم را نوازش کرد من می خوامت نفس هایم به شماره افتاده بود و به دستهایش که دست ظر یفم را پوشانده بود نگاه میکردم، به دستهای بزرگش که یک ویژگی بارز مردانه داشت و آن هم موهای مشکی بود که پشت دست و انگشتانش دیده میشد من ازت خوشم میاد، یه چیزایی ازت دیدم که فکر میکنم می تونیم به جاهای خوب ی برسیم چشمهایم را روی هم فشردم و آرام دستم را از دستش کشیدم او استاد اجرا بود و به راحت ی با کلمات بازی میکرد اما من چه که حت ی حرف زدن عادی خودم را هم از یاد برده بودم با زبان کمی لبانم را تر کردم آهسته و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: این یعنی اینکه شما معشوقه می خواین؟

دستش را در جیب شلوار جینش برد و گفت: شما ؟ سرم را سایت همسریابی گوگل بردم

دستش را در جیب شلوار جینش برد و گفت: شما ؟ سرم را سایت همسریابی گوگل بردم و نگاهش کردم، طرز نگاهش جوری بود که می گفت بعداز ان کارها و تمام سایت همسریابی رایگان گوگل حرفها من باز هم بر ای تو شما هستم ؟ لبانش یک وری به لبخند باز شد و در حالی که با نگاه خاصش توی چشمانم می گشت گفت: آره معشوقه می خوام ولی نه هر معشوقه ای کمی جلو امدو گفت: من تو رو می خوام، با یه رابطه سایت همسریابی با عکس و تلفن اگر من تو رو نخوام چی؟ لبش را به دندان گرفت و لبخند محوی داشت، ایستاد و گفت: اونوقت من مجبورم بیشتر ناز بکشم ُگر گرفت او سرش را پایین انداخت و آهسته به همسریابی انلاین با شماره تلفن گونه هایم سرخ شد و خندید دست به سینه شدم و گفتم: می ارزه ؟ نگاهم کرد می ارزه که جناب ساریخانی معروف ناز بخرن ؟ ابروهایش سایت همسریابی گوگل پرید عمیق نگاهم کرد

مطالب مشابه